نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

باسمه تعالی
سعی حقیر در این وبلاگ این است که در حد توان آشنایی بیشتری نسبت به ارزشمندترین یادگاران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کنیم و در مسیر بندگی و تقرب به خدای متعال به دامان آن دو ثقل الاهی تمسک جوییم که راهیابی به حقیقت بندگی جز از طریق آن دو ، میسر نمی گردد.(واحد قرآن و عترت علیهم السلام مدرسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۱، ۱۵:۲۲ - شاگرد بنّا
    احسنت
نویسندگان

تحول مانکن آمریکایی با قرآن

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۰۶ ق.ظ

سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:

من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در “گران شهرها”. در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی “زندگی پر زرق و برق” هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.

 

براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی “با کلاس” برای خود فراهم کنم.

 

سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در “جذابیت زنانگی ام” پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.

 

به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.

 

یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور “جنگ صلیبی جدید” بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در “چادر”، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.

 

یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح یافتم .

 

سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان “فعال” باشد، نبود.

 

من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه و یا با لباس کار “شیک” سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.

 

من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.

 

من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. او گفت حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب واجب  نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام “عبا” که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.

 

هیچ چیز مرا از تعویض لباس های نامناسبم در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.

 

به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب مترقی اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.

 

  • ابراهیم سامانی

تحول با قرآن

نظرات  (۱)

باز صدای نوحه جانان از این وادی به گوش می رسد و ناقوس جانها به لرزه می افتد آنگاه که با بالا رفتن دستهای حسینیان ،اشکهای زینب فرو می ریزد .

این چه سریست در کالبد هستی که با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده می شود ؟

پایتخت نشینان دیار شور و شعور حسینی، در سرزمینی کوچک با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین، دوشادوش هم، نوای یالثارات الحسین سر می دهند و یا حسین گویان دل در گرو یار دارند .

یوسف زهرا ؛بیا که حسینیان چشم به راه دم مسیحاییت به سوگ حسین نشسته اند. بیا و داغ زینب را در غم از دست دادن برادر التیام بخش .

با شمیم روحانی ماه خون و قیام ،تکایا و حسینیه ها با حضور عاشقان ابا عبدالله، جلوه ای دیگر از ارادت و اخلاص را به نمایش خواهد گذاشت و چه شیرین است آن زمان که کودک بیمار دیروز با پای برهنه سر بر آستانش می گذارد تا شکر گزار شفای تنش، نذری قربانی کند و چه شیرین تر است آن زمان که مادری به رسم شکر گزاری از معبود و شفای فرزندش، خادم همیشگی اهل بیتش می شود.

عزاداران ابا عبدالله الحسین ظهری دیگر از غم و اندوه را به نظاره خواهند نشست و وا اسَفا گویان در میان دسته عظیم حسینیه ،واگویه های خود را با حسین و معبودش نجوا خواهند کرد.

آیا آزاده ای هست تا مرا یاری کند؟

کجاست آزادمرد دشت نینوا که ببیند آوای بلندش در طنین فریاد عزادارانش به گوش میرسد؟ حسینیان ...
محرم با همه شور و نوایش آمد ...

هر که دارد هوس کربُ بلا بسم ا...
کربلا عصاره بهشت است و عاشورا آبروی عشق. اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمی رویید و مشام هیچ انسان آزاده ای حقیقت را استشمام نمی کرد. اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری نمی کرد.
حسین آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد تا حرف و حدیثی باقی نماند؛ زینب عشق را تداوم بخشید و آن را در گستره زمین و آسمان منتشر کرد تا از آن پس تمام عاشقان وامدار حماسه عاشورا باشند.
کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاهی برای آنان که می خواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.
از آن روز زندگی معنا یافت که حسین (ع) بر کتیبه دل ها نقش بست و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفته ها شد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی