نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

باسمه تعالی
سعی حقیر در این وبلاگ این است که در حد توان آشنایی بیشتری نسبت به ارزشمندترین یادگاران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کنیم و در مسیر بندگی و تقرب به خدای متعال به دامان آن دو ثقل الاهی تمسک جوییم که راهیابی به حقیقت بندگی جز از طریق آن دو ، میسر نمی گردد.(واحد قرآن و عترت علیهم السلام مدرسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۱، ۱۵:۲۲ - شاگرد بنّا
    احسنت
نویسندگان

سنت استدراج

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ق.ظ

آیاتی از سوره مبارکه کهف:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمان الرحیم

 وَ اضْرِبْ لهَم مَّثَلًا رَّجُلَینْ‏ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَینْ‏ مِنْ أَعْنَابٍ وَ حَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنَا بَیْنهَمَا زَرْعًا(32)

کلِتَا الجْنَّتَینْ‏ ءَاتَتْ أُکلُهَا وَ لَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَیْا  وَ فَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نهَرًا(33)

وَ کاَنَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ یحُاوِرُهُ أَنَا أَکْثرَ مِنکَ مَالًا وَ أَعَزُّ نَفَرًا(34)

وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَاذِهِ أَبَدًا(35)

وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائمَةً وَ لَئنِ رُّدِدتُّ إِلىَ‏ رَبىّ‏ لَأَجِدَنَّ خَیرْا مِّنْهَا مُنقَلَبًا(36)

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ یحُاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِى خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثمُ‏ مِن نُّطْفَةٍ ثمُ‏ سَوَّئکَ رَجُلًا(37)

لَّاکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبىّ‏ وَ لَا أُشرْکُ بِرَبىّ‏ أَحَدًا(38)

وَ لَوْ لَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ  إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَ وَلَدًا(39)

فَعَسىَ‏ رَبىّ‏ أَن یُؤْتِینَ‏ خَیرْا مِّن جَنَّتِکَ وَ یُرْسِلَ عَلَیهْا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا(40)

أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا(41)

وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلىَ‏ مَا أَنفَقَ فِیهَا وَ هِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ‏ عُرُوشهِا وَ یَقُولُ یَالَیْتَنىِ لَمْ أُشرْکْ بِرَبىّ‏ أَحَدًا(42)

وَ لَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا کاَنَ مُنتَصرًِا(43)هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الحْقّ‏  هُوَ خَیرْ ثَوَابًا وَ خَیرْ عُقْبًا(44)

وَ اضْرِبْ لهَم مَّثَلَ الحْیَوةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ  وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ‏ کلُ‏ شىَ‏ءٍ مُّقْتَدِرًا(45)

الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا  وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرْ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرْ أَمَلًا(46)

صدق الله العلی العظیم


 (اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتى قرار دادیم. (32)

هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‏هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. (33)

صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت به همین جهت، به دوستش- در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» (34)

و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمى‏کنم هرگز این باغ نابود شود! (35)

و باور نمى‏کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» (36)

دوست (با ایمان) وى- در حالى که با او گفتگو مى‏کرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟! (37)

ولىّ من کسى هستم که «اللَّه» پروردگار من است و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمى‏دهم! (38)چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر مى‏بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّى نیست)! (39)

شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‏اى که آن را به زمین بى‏گیاه لغزنده‏اى مبدّل کند! (40)

و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» (41)

 (به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه‏هاى آن نابود شد و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم مى‏مالید- در حالى که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و مى‏گفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم!» (42)

و گروهى نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند و از خودش (نیز) نمى‏توانست یارى گیرد. (4۳)

در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (براى مطیعان) دارد! (44)

 (اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى‏فرستیم و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى‏شود و) در هم فرومیرود. امّا بعد از مدتى مى‏خشکد و بادها آن را به هر سو پراکنده مى‏کند و خداوند بر همه چیز تواناست! (45)

مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات [ارزشهاى پایدار و شایسته‏] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش‏تر است! (46)

اگر این آیه کریمه یادمان باشدبعید می دانم بتوانیم بنده خوبی نباشیم که فرمود:

«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ »فجر/۱۴

به یقین پروردگار تو در کمینگاه  است!

 

توضیحی در باره استدراج:

در فرهنگ اسلام سنتهای الهی  همان قوانینی است که از سوی خداوند در جامعه بشری به منظور رشد و تعالی انسان و آشنا ساختن او با هدف اصلی خلقتش اجرا می شود. یکی از این قوانین سنت استدراج است . در این فرصت به معرفی و نقش آن در مسیر سعادت بشر می پردازیم .

بقیه را در ادامه بخوانید

توضیحی در باره استدراج:

در فرهنگ اسلام سنتهای الهی  همان قوانینی است که از سوی خداوند در جامعه بشری به منظور رشد و تعالی انسان و آشنا ساختن او با هدف اصلی خلقتش اجرا می شود. یکی از این قوانین سنت استدراج است . در این فرصت به معرفی و نقش آن در مسیر سعادت بشر می پردازیم .

 

بررسی واژه استدراج

درلغت:

استدراج در لغت به معنای این است که کسی در صدد بر آید پله پله و بتدریج از مکانی و یا امری بالا رود و یا پایین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود.[1]

در اصطلاح:

در اصطلاح به معنای نزدیک شدن تدریجی به سوی هلاکت و نابودی در دنیا و یا آخرت است  که به صورت خفا و ناپیداست. به عبارت دیگر استدراج تجدید نعمتی است بعد از نعمت دیگر بگونه‌ای که شخص و یا اشخاص و یا جامعه‌ای مورد عذاب غرق در مظاهر مادی و سرمست از نعمت های که یکی بعد از دیگری در اختیار شان قرار گرفته، به زیاده روی در معصیت و کفر و عناد می پردازند و به تدریج و بدون توجه به سوی  هلاکت و نابودی نزدیک می شوند و از خدا و نتایج کارهای خود غافل می گردند.[2]

همین معنا برای استدراج، از احادیث و روایاتی که در این موضوع از معصومین علیهم السلام نقل گردیده است نیز استفاده می گردد که از میان آنان روایاتی به عنوان نمونه نقل می گردد:

از امام صادق علیه السلام از معنی استدراج پرسیده شد، در پاسخ فرمود:

استدراج‏ خداوند با بنده آن است که هر چند بنده خطایى را از سر گیرد خدا نعمتش را نو به نو بیفزاید و پوزش خواهى را از یادش ببرد تا اندک اندک او را گرفتار سازد..[3]

از مجموعه ی آنچه گفته شد می توان چنین  نتیجه گرفت که ((استدراج)) عبارت است از مجازات خداوند، از طریق افزایش نعمت بعد از نعمت، و به صورت تدریجی که مشمولین این سنت، استغفار و توبه را فراموش می کنند و در آخرت به عذاب می رسند و یا یکباره آن نعمت ها را از دست می دهند و مورد عذاب واقع می گردند.

 

عوامل و زمینه های استدراج

 

1- کفر

 

- ((وکاَیّن مِن قریةٍ عتت عَن اَمر رَبّها ورُسُلِهِ فَحاسبناها حساباً شدیدآً و عَذّبناها عَذاباً نُکراً.))[6]

و چه بسیار مردم دیاری که از امر خدا و رسولانش سر پیچی کردند (و کافر شدند) ما هم آنان را به حساب سخت مۆاخذه کردیم و به عذاب شدید معذّب ساختیم.

در آیه ی فوق دو نوع کفر و سرکشی برای این مردم ذکر شده است ، یکی کفر ورزیدن به خداوند تبارک و تعالی و شریک قائل شدن برای آن، دیگری تکذیب دعوت رسولان خدا و عدم پذیریش دعوت آنان.

در نتیجه‌ این کفر و سرکشی آنان است که خداوند آنها را به سنت استدراج گرفتار شان نموده و به عذاب سخت وعده می‌دهد .

 

2-   تکذیب آیات الهی

 

((وَالّذین کَذَّبوا بِایاتِنا سنستدرجُهُم مِن حَیثُ لا یعلَمون.))[7]

و آنان که آیات مارا تکذیب کردند، به زودی به عذاب و هلاکت می‌افکنیم از جایی که نمی دانند.

- ((فَذرنِی وَمَن یُکذّبُ بِهذا الحدیثِ سنستدرجُهُم مِن حَیثُ لا یعلمون.))[8]

پس واگذار مرا با آن که تکذیب می کند این داستان را ، آنها را به تدریج (به عذاب و هلاکت ) می افکنیم از جایی که نمی دانند.

این دو آیه تکذیب نمودن آیات خدوند را به عنوان عامل و زمینه ی اجرایی سنت مجازات استدراج بیان می کنند. یعنی کسانی که آیه ها و اخبار ی که از جانب خداوند داده شده است تکذیب کردند و آنان را نپذیرفتند، خداوند آنان را مجازات می کند، آن هم از طریق سنت استدراج و افزایش نعمت، تا با غرق شدن در تنعمات مادی و غفلت از نتایج کارهایش و نافرمانی بیشتر به هلاکت و نابودی سقوط نماید.

 

3-   گناه و معصیت

 

 ((فَلَمّا نَسوا ما ذُکّروا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم اَبوَاب کُلِّ شَیءٍ))[9]

پس هنگامی که  فراموش کردند آنچه را به آن تذکر داده شده اند، درهای همه چیز را به روی آنها گشودیم.

در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که شخصی از امام معنای ((سنستدرجهم من حیث لایعلمون)) پرسید. امام در جواب فرمود: این در باره ی بنده ای است که گناه می کند و در اثر آن نعمتهای تازه ای به او رو می آورد، واین نعمتها او را از استغفار از گناهش باز می دارد.[10]

یکی از یارن امام صادق علیه السلام عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه ای طلب کردم به من مرحمت کرد، من از این می ترسم نکند این ((استدراج)) باشد!

 

شیوه های استدراج

روایاتی که در موضوع استدراج استحصار گردیده است استدراج را تنها به صورت کلی افزایش نعمت بیان می کنند: ((عن سماعه مِهران قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: ((سنستدرجهم من حیث لایعلمون )) [11] قال: هو عبد یذنب الذنب فتجدّد له النعمه معه تلهیه تلک النعمه عن الاستغفار من ذلک الذنب.)) [12]

سماعه بن مهران گوید: از امام صادق علیه السلام تفسیر قول خدای عزوجل را ((به زودی آنان را نعمت گیر کنیم از راهی که نمی دانند)) سوال کردم ، فرمود: آن بنده ای است که گناهی می کند و نعمت او تجدید می شود با آن گناه ، آن نعمت او را از استغفار از این گناه باز می دارد.

همین گونه روایات دیگری که در قبل ذکر شده اند همگی به شکل کلی، استدراج را زیادتی نعمت ذکر می کنند. اما تنها در یکی از روایاتی که یکی از یارن امام صادق علیه السلام عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه ای طلب کردم به من مرحمت کرد، من از این می ترسم نکند این ((استدراج)) باشد! امام فرمود: ((اگر اینها توأم باحمد وشکر الهی است استدراج نیست)).[13] در این روایت به مصادیقی از نعمت خداوند(مال ، فرزند ،خانه) اشاره گردیده است.

 

نتیجه  ... 

همانگونه که گفته شد آن چه درمورد ((استدراج)) از روایات نقل گردیده به صورت کلی وفور نعمت را شیوه ی استدراج گرفته است. ولی این فراوانی نعمت در جامعه مصادیقی دارد که به چند مورد آن در روایات اشاره شده که در جامعه امروز اگر بخواهیم جستجو نماییم موارد گوناگونی را می توان نام برد:

1- از طریق افزایش ثروت

2- افزایش قدرت

3- افزایش علم

4- افزایش تکنولوژی

5- شکوفایی اقتصادی

۶- اقتدار جهانی و...

 پی نوشت:

 [1] - مفردات راغب.

 [2] - طباطبایی ، محمد حسین؛ المیزان ،ترجمه ،سید محد باقر موسوی همدانی ، ج16، صص256-257

 [3] -کلینی ؛اصول کافی ؛ترجمه

 [4] - الدر المنثور ، ج3، 149.

 [5] - محمد حسین ، طباطبایی ؛ ترجمه تفسیر المیزان ؛ج 8؛ص 454. [6] - طلاق؛ آیه8.

 [7] -اعراف،182.

 [8] -قلم ، 44.

 [9] - انعام ، 44.

 [10] -اصول کافی ،ج2،ص452،ح1.

 [11] - اعراف ، 182.

[12] - کلینی ،اصول کافی ، ترجمه شیخ محمد باقر کمره ای؛ انتشارات اسوه؛ تهران :1375،چاپ سوم،ج6 ،ص555.

 [13]-کلینی، الکافی ، ج5،ص397.

 

                                                                                                                                                فرآوری: زهرا اجلال

 

منبع : بخش اعتقادات شیعه تبیان

  • ابراهیم سامانی

روایات

قرآن و امام حسین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی