روزی فرستاده پادشاه روم از ابوبکر در باره شخصی که می گوید : به بهشت امیدی ندارم از جهنم نمی ترسم رکوع و سجده نمی کنم مردار و خون می خورم به چیزی که ندیده ام شهادت می دهم فتنه را دوست دارم و از حق خوشم نمی آید پرسید ولی او پاسخی به آن فرستاده نداد و عمر (که شاهد ماجرا بود) گفت – با این حرفها-کفر دیگری بر کفر سابقت اضافه نمودی.