شمیم دلکش صبح ظهور میشنوم
بسم الله الرحمن الرحیم
التوبة : 32 یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (صف:8-9)
مى خواهند نور خدا را با دهان هاى خود خاموش
کنند، و خدا نمى گذارد و دست برنمى دارد تا آنکه نور خود را به کمال و تمامیت برساند،
هر چند کافران کراهت داشته باشند.
محمد بن فُضیل، از امام موسى کاظم علیه السلام روایت کرده است که گفت: آن حضرت را سؤال کردم از قول خداى عزّوجلّ: «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»، فرمود که: «اراده دارند که ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را به دهان خویش فرو نشانند». عرض کردم: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» ، فرمود: «و خدا تمام کننده امامت است، به جهت فرموده خداى عزّوجلّ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»، پس نور، امام است».راوى مىگوید که عرض کردم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ»؟ یعنى:
و حضرت فرمود که: «اوست آنکه رسول خویش را امر فرمود به ولایت از براى وصىّ خویش و ولایت، همان دین حق است». عرض کردم: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» ، یعنى: «تا غالب گرداند رسول خویش، یا آن دین را بر هر دین و ملت». و حضرت فرمود که: «او را غالب مىگرداند بر همه دینها در نزد قیام حضرت قائم علیه السلام» و فرمود که: «خدا مىفرماید: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»، یعنى: ولایت قائم علیه السلام «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» و اگر چه کراهت دارند، کافران، یعنى: به ولایت على علیه السلام».
عرض کردم که این، تنزیل (شان نزول) است؟ فرمود: «آرى، این معنى تنزیل است و اما غیر آن، تأویل است» (و مراد از تنزیل، چیزى است که آیه در باره ی آن فرود آمده باشد و تأویل چیزى است که حکم آیه در آن، جارى شود).
***********
دیدار شاعران ۹۴ | شعرخوانی آقای محمدرضا طهماسبی
در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد. آقای محمدرضا طهماسبی از شاعران کشورمان در این دیدار شعری را درباره حضرت امام زمان عجل اللهتعالیفرجهالشریف قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و صوت این شعر را منتشر میکند.
شرار هجر تو بر جان عاشقان زدهاند
بیا که نوبتی آخرالزمان زدهاند
به زلف پنجرهها خاک مرده پاشیدند
به روی آینهها سنگ ناگهان زدهاند
بیا که تشت زر آوردهاند و جام شراب
بیا که بر لب خورشید خیزران زدهاند
به کربلا به همین خاور میانه بیا
ببین به پیکر حر نیزه و سنان زدهاند
بخوان ز خوان فلسطین و میهمانانی
که نان خود همه بر خون میزبان زدهاند
به افسران و مدال شجاعتی بنگر
که روی سینه ز کشتار کودکان زدهاند
بخوان حکایت جانسوز آن شهیدانی
که رنگ سرخ بر این کهنهخاکدان زدهاند
بخوان حماسه غواصهای گمنامی
که خود شبانه ز کارون به بیکران زدهاند
ز دست بسته بخوان و ز چشم باز بخوان
که زین مکان همگی راه لامکان زدهاند
ببین چگونه هراسان حرامیان حریص
به گوشهگوشه شامات پادگان زدهاند
بگو به این همه تردامنی که در نیرنگ
هزار طعنه به زنار و طیلسان زدهاند -
که بر صفوف شما نیز عاشقان بزنند
چنان که بر صف صفین و نهروان زدهاند
که از شراب هزار و دویست ساله تو
گرفته جرعه نور و به جام جان زدهاند
سپاه شب همه در کهکشان وهم گماند
به خاوران نه! که دزدان به کاهدان زدهاند
به خرمن خودشان اوفتد نه بر تبریز
شرار فتنه که بر بلخ و بامیان زدهاند
حریم آیه نفی سبیل این خاک است
که بانگ عز و شکوهش به آسمان زدهاند
به پیش آمده دستی به دوستی سوی ما
به دست دیگر خنجر به گردهمان زدهاند
ز پنجه چدنیشان چکد دمادم خون
اگرچه دستکشی مخملین بر آن زدهاند
نه بازرس، همه جاسوسهای موسادند
که بر جبین خود از بردگی نشان زدهاند
بگو به کارشناسان خدعه و نیرنگ
که حدس بیهُده بر طوس و طابران زدهاند
هر آن دهان که بلافد، یلان ایرانی
به اینچنین دهنی مشتی آنچنان زدهاند
قبیلهای که به خورشید خیره مینگرد
به آفتاب نه بر چشم خود زیان زدهاند
که برکهاند اگر برکهای گلآلودند
که جنگلاند اگر جنگلی خزانزدهاند
اذان بگو و أرحنا که مسلمین امروز
به قله پرچم عزت از این اذان زدهاند
شمیم دلکش صبح ظهور میشنوم
بیا که نوبتی آخرالزمان زدهاند
- ۹۴/۰۴/۱۳
کی از مسیر کوچه، قصد عبور داری؟
یامهدی