امام کاظم (علیه السلام) و جهاد متکی به قرآن
امام خامنه ای :
شخصیت موسیبن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط، که ما در زمان خودمان هم، در دوران اختناق شدید رژیم، دیدیم کسانی بودند در تبعید، در زندان زیر شکنجه، در شرایط سخت، بلکه در سختترین شرایط، اما در همان حال هم نه فقط نمیشکستند خودشان، بلکه دشمنشان را میشکستند. نه فقط تحت تأثیر قرار نمیگرفتند، بلکه زندانبانها را تحت تأثیر قرار میدادند و این همان کاری بود که موسیبن جعفر کرد که در اینباره داستانهای زیادی و روایات متعددی هست که یکی از جالبترین آنها این است که سندیبن شاهک معروف که شما میدانید که یک زندانبان بسیار غلیظ و خشن و از سرسپردگان بنیعباس و از وفاداران به دستگاه سلطنت و خلافت آن روز بود، این زندانبان موسیبن جعفر بود و موسیبن جعفر را در خانهی خودش در یک زیرزمین بسیار سختی زندانی کرده بود. خانوادهی سندی بن شاهک گاهی اوقات از یک روزنهای زندان را نگاه میکردند، وضع زندگی موسیبن جعفر آنها را تحت تأثیر قرار داد و بذر محبت اهل بیت و علاقهمندی به اهل بیت در خانوادهی سندی بن شاهک پاشیده شد، یکی از فرزندان سندیبن شاهک به نام «کشاجم» از بزرگان و اعلام تشیع است. شاید دو نسل یا یک نسل بعد از سندیبن شاهک یکی از اولاد سندی بن شاهک، کشاجم است که از بزرگترین ادبا و شعرا و از اعلام تشیع در زمان خودش است که این را همه ذکر کردهاند؛ اسمش کشاجم السندی است. این وضع زندگی موسیبن جعفر است که در زندان، موسیبن جعفر اینجور گذراند. البته بارها آمدند در زندان حضرت را تهدید کردند، تطمیع کردند، خواستند آن حضرت را دلخوش کنند؛ اما این بزرگوار با همان صلابت الهی و با اتکا به پروردگار و لطف الهی ایستادگی کرد و همان ایستادگی بود که قرآن را، اسلام را تا امروز حفظ کرد.۱۳۶۴/۰۱/۲۳
*****
ائمه (علیهم السّلام) همهیشان بمجرد اینکه بار امانت امامت را تحویل میگرفتند، یکی از کارهائی که شروع کردند، یک مبارزهی سیاسی بود، یک تلاش سیاسی بود برای گرفتن حکومت. این تلاش سیاسی مثل همهی تلاشهائی است که آن کسانی که میخواهند یک نظامی را تشکیل بدهند، انجام میدهند و این کار را ائمه (علیهم السّلام) هم میکردند و امام موسیبن جعفر (علیه الصّلاة و السّلام) هم این کار را شروع کرد از سال ۱۴۸، یعنی سال وفات امام صادق (علیهالصّلاةوالسّلام) و ادامه پیدا کرد تا سال ۱۸۳، یعنی سال وفات موسیبن جعفر؛ سی و پنج سال تلاش موسیبن جعفر ادامه پیدا کرد؛ این به طور خلاصه.
زندگی موسیبن جعفر یک زندگی شگفتآور و عجیبی است. اولاً در زندگی خصوصی موسیبن جعفر مطلب برای نزدیکان آن حضرت روشن بود. هیچ کس از نزدیکان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود که نداند موسیبن جعفر برای چی دارد تلاش میکند و خود موسیبن جعفر در اظهارات و اشارات خود و کارهای رمزیای که انجام میداد، این را به دیگران نشان میداد؛ حتی در محل سکونت، آن اتاق مخصوصی که موسیبن جعفر در آن اتاق مینشستند اینجوری بود که راوی که از نزدیکان امام هست، میگوید من وارد شدم، دیدم در اتاق موسیبن جعفر سه چیز است: یکی یک لباس خشن، یک لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست، یعنی به تعبیر امروز ما میشود فهمید و میشود گفت لباس جنگ، این لباس را موسیبن جعفر را آنجا گذاشتند، نپوشیدند، به صورت یک چیز سمبولیک، بعد «و سیف معلق»؛(۱) شمشیری را آویختند، معلق کردهاند، یا از سقف یا از دیوار. «و مصحف»؛ و یک قرآن. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانهی زیبائی است، در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص آن حضرت کسی به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانههای یک آدم جنگی مکتبی مشاهده میشود. شمشیری هست که نشان میدهد که هدف جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونت بار رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف این است؛ میخواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسائل، و این سختیها را هم تحمل کنیم.۱۳۶۴/۰۱/۲۳