تلنگر - مهم
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ
قسمی از بیانات بسیار مهم امام خامنه ای در جمع روحانیون استان «کهکیلویه و بویراحمد» در آستانه ى ماه محرّم
17/ 03/ 1373
امروز عمومِ جوانان کشور- از دختر و پسر گرفته تا زن و مرد، و حتى غیر جوانان- ذهنشان باز است. اگر دیروز- قبل از انقلاب- جوانان دانشجو از این ویژگى برخوردار بودند، امروز مخصوص آنها نیست و همه، مسائل را با چشم بصیرت و با استبصار نگاه مى کنند و مى خواهند بفهمند. یک بخشِ مهم از حادثه ى فرهنگى در جامعه ى امروز ما این است که اینها در معرض شبهات قرار مى گیرند. یعنى دشمنان شبهه القا مى کنند. دشمنان هم نه؛ منکرینِ فکرِ من و شما به القاى شبهه مى پردازند. مگر مى شود گفت هرکس فکر ما را قبول ندارد، لال شود، حرف نزند، و هیچ شبهه اى القا نکند؟ مگر مى شود اینطور گفت؟ به هرحال حرف مى زنند، مطلب مى پراکنند، به ایجاد تردید مى پردازند و شبهات درست مى کنند. مهم این است که مطلبى که شما مى گویید، برطرفکننده ى شبهه باشد و آن را زیاد نکند.
لطفا بقیه را بخوانید
بعضى از افراد، بدون توجه به این مسئولیت مهم، به بالاى منبر مى روند و حرفى مى زنند که نه فقط گره اى از ذهن مستمع باز نمى کند که گره هایى هم به ذهن او مى افزاید. اگر چنین اتّفاقى افتاد و ما در بالاى منبر حرفى زدیم که ده نفر جوان، پنج نفر جوان، یا حتى یک نفر جوان، در امر دین دچار تردید شد و بعد از پاى سخنرانى ما برخاست و رفت و ما هم او را نشناختیم، بعداً چگونه مى شود جبران کرد؟ آیا اصلًا قابل جبران است؟ آیا خدا از ما خواهد گذشت؟ قضیّه مشکل است.
در مجالس عزادارى ماه محرّم، این سه ویژگى باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسین بن على و خاندان پیغمبر، علیهم صلوات الله، بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفى را باید مستحکمتر سازد.) 2. نسبت به حادثه ى عاشورا، باید دیدِ روشن و واضحى به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان- و لو به نحو کمى- کند. نمى گوییم همه ى منبرها باید برخوردار از همه ى این خصوصیات باشند و به همه ى موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیثِ صحیح از کتابى معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت مى کند. برخى منبریها، بعضى اوقات یک حدیث را آنقدر شاخ و برگ مى دهند که معناى اصلى اش از بین مى رود. اگر شما یک حدیثِ صحیح را براى مستمع خود درست معنا کنید، ممکن است بخشِ مهمّى از آنچه را که ما مىخواهیم داشته باشد. وقتى شما از روى یک تعبیر معتبر، راجع به یک آیه ى قرآن فکر و مطالعه کنید؛ به تنقیح آن بپردازید و براى مستمع بیان نمایید، مقصود حاصل است. اگر براى ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمى» را باز کنید و از رو بخوانید، براى مستمع گریه آور است و همان عواطفِ جوشان را به وجود مى آورد. چه لزومى دارد که ما به خیال خودمان، براى مجلس آرایى کارى کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه ى واقعى اش دور بماند؟!
من واقعاً مى ترسم از اینکه خداى ناکرده، در این دوران که دورانِ ظهور اسلام، بروز اسلام، تجلّى اسلام و تجلّى فکر اهل بیت علیهم الصّلاة و السّلام است، نتوانیم وظیفه مان را انجام دهیم. برخى کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک مى کند. یکى از آن کارها، همین عزاداریهاى سنّتى است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین مى شود. اینکه امام فرمودند «عزادارى سنّتى بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دسته هاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است که عواطف عمومى را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش مى کند و بسیار خوب است. در مقابل، برخى کارها هم هست که پرداختن به آنها، کسانى را از دین برمى گرداند.
بنده خیلى متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخى کارها در ارتباط با مراسم عزادارى ماه محرّم دیده شده است که دستهایى به غلط، آن را در جامعه ى ما ترویج کرده اند. کارهایى را باب مى کنند و رواج مى دهند که هرکس ناظرِ آن باشد، برایش سؤال به وجود مى آید. به عنوان مثال، در قدیم الأیام بین طبقه ى عوام النّاس معمول بود که در روزهاى عزادارى، به بدن خودشان قفل مى زدند! البته، پس از مدتى، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسمِ غلط برافتاد. اما باز مجدّداً شروع به ترویج این رسم کرده اند و شنیدم که بعضى افراد، در گوشه و کنار این کشور، به بدن خودشان قفل مى زنند! این چه کارِ غلطى است که بعضى افراد انجام مى دهند!؟
قمه زدن نیز همینطور است. قمه زدن هم از کارهاى خلاف است. مىدانم عدّه اى خواهند گفت: «حق این بود که فلانى اسم قمه را نمى آورد.» خواهند گفت: «شما به قمه زدن چه کار داشتید؟ عدّه اى مى زنند؛ بگذارید بزنند!» نه؛ نمى شود در مقابل این کارِ غلط سکوت کرد. اگر به گونه اى که طىّ چهار، پنج سال اخیرِ بعد از جنگ، قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم مى کنند، در زمان حیات مبارک امام رضوان اللّه علیه ترویج مى کردند، قطعاً ایشان در مقابل این قضیه مى ایستادند. کارِ غلطى است که عدّهاى قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را مى کنند که چه بشود؟! کجاى این حرکت، عزادارى است؟! البته، دست بر سر زدن، به نوعى نشانه ى عزادارى است. شما بارها دیده اید، کسانى که مصیبتى برایشان پیش مى آید، بر سر و سینه ى خود مى کوبند. این نشانه ى عزادارىِ معمولى است. اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردى به خاطر رویکرد مصیبتِ عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و از سرِ خود خون جارى کند؟! کجاى این کار، عزادارى است؟! قمه زدن، سنّتى جعلى است. از امورى است که مربوط به دین نیست و بلاشک، خدا هم از انجام آن راضى نیست. علماى سلف دستشان بسته بود و نمى توانستند بگویند «این کار، غلط و خلاف است.» امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه ى اسلام است. نباید کارى کنیم که آحاد جامعه ى اسلامىِ برتر، یعنى جامعه ى محبِّ اهل بیت علیهم السّلام که به نام مقدس ولىّعصر أرواحنا فداه، به نام حسین بن على علیهالسّلام و به نام امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیر مسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدمهاى خرافىِ بى منطق معرفى شوند. من حقیقتاً هرچه فکر کردم، دیدم نمىتوانم این مطلب- قمه زدن- را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضى نیستم. اگر کسى تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضى ام. این را من جدّاً عرض مى کنم. یکوقت بود در گوشه و کنار، چند نفر دوْرِ هم جمع مى شدند و دور از انظار عمومى مبادرت به قمه زنى مى کردند و کارشان، تظاهر- به این معنا که امروز هست- نبود. کسى هم به خوب و بدِ عملشان کار نداشت؛ چرا که در دایره ى محدودى انجام مى شد. اما یکوقت بناست که چند هزار نفر، ناگهان در خیابانى از خیابانهاى تهران یا قم یا شهرهاى آذربایجان و یا شهرهاى خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر بر سر خودشان ضربه وارد کنند. این کار، قطعاً خلاف است. امام حسین علیه السّلام، به این معنا راضى نیست. من نمى دانم کدام سلیقه هایى و از کجا این بدعتهاى عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامى و جامعه ى انقلابى ما مى کنند؟!
اخیراً یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوس دیگر هم در باب زیارت درست کرده اند! بدین ترتیب که وقتى مى خواهند قبور مطهّر ائمّه علیهمالسّلام را زیارت کنند، از درِ صحن که وارد مى شوند، روى زمین مى خوابند و سینه خیز خود را به حرم مى رسانند! شما مى دانید که قبر مطهّر پیغمبر صلاة الله علیه و قبور مطهّر امام حسین، امام صادق، موسى بن جعفر، امام رضا و بقیه ى ائمّه علیهم السّلام را همه ى مردم، ایضاً علما و فقهاى بزرگ، در مدینه و عراق و ایران، زیارت مى کردند. آیا هرگز شنیدهاید که یک نفر از ائمّه علیهم السّلام و یا علما، وقتى مى خواستند زیارت کنند، خود را از درِ صحن، به طور سینه خیز به حرم برسانند؟! اگر این کار، مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب مى نمود، بزرگان ما به انجامش مبادرت مى کردند. اما نکردند. حتى نقل شد که مرحوم آیت اللّه العظمى آقاى بروجردى رضوان الله تعالى علیه، آن عالم بزرگ و مجتهد قوى و عمیق و روشنفکر، عتبه بوسى را بااینکه شاید مستحب باشد، منع مى کرد. احتمالًا استحبابِ بوسیدن عتبه، در روایت وارد شده است. در کتب دعا که هست. به ذهنم این است که براى عتبه بوسى، روایت هم وجود دارد. بااینکه این کار مستحب است، ایشان مى گفتند «انجامش ندهید، تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده مى کنیم؛ و علیه شیعه، تشنیعى درست نکنند.» اما امروز، وقتى عدّه اى وارد صحن مطهّر على بن موسى الرّضا علیه الصّلاة و السّلام مى شوند، خود را به زمین مى اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز مى پیمایند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستى است؟ نه؛ این کار، غلط است. اصلًا اهانت به دین و زیارت است. چه کسى چنین بدعتهایى را بین مردم رواج مى دهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد؟! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید.
دین، منطقى است. اسلام، منطقى است و منطقى ترین بخش اسلام، تفسیرى است که شیعه از اسلام دارد؛ تفسیرى قوى. متکلّمین شیعه، هریک در زمان خود، مثل خورشید تابناکى مى درخشیدند و کسى نمى توانست به آنها بگوید «شما منطقتان ضعیف است.» این متکلّمین، چه از زمان ائمه علیهم السّلام- مثل «مؤمن طاق» و «هشام بن حکم»- چه بعد از ائمّه، علیهم السّلام- مثل «بنى نوبخت» و «شیخ مفید»- و چه در زمانهاى بعد- مثل مرحوم «علامه ى حلّى»- فراوان بوده اند. ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید در باره ى مباحث مربوط به شیعه، چه کتب استدلالىِ قوى اى نوشته شده است! کتابهاى مرحوم «شرف الدّین» و نیز «الغدیرِ» مرحوم «علّامه امینى» در زمان ما، سرتاپا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است. تشیّع این است یا مطالب و موضوعاتى که نه فقط استدلال ندارد، بلکه «اشبه شیء بالخرافة» است؟! چرا اینها را وارد مىکنند؟! این خطر بزرگى است که در عالم دین و معارف دینى، مرزداران عقیده باید متوجّهش باشند.
عرض کردم: عدّه اى وقتى این حرف را بشنوند، مطمئناً از روى دلسوزى خواهند گفت «خوب بود فلانى این حرف را امروز نمى زد.» نه؛ من بایستى این حرف را مى زدم. من باید این حرف را بزنم. بنده مسئولیتم بیشتر از دیگران است. البته آقایان هم باید این حرف را بزنند. شما آقایان هم باید بگویید. امام بزرگوار، خط شکنى بود که هرجا انحرافى در نکته اى مشاهده مى کرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه اى، بیان مى فرمود. اگر این بدعتها و خلافها در زمان آن بزرگوار مى بود یا به این رواج مى رسید، بلاشک مى گفت. البته عدّه اى هم که به این مسائل دل بسته اند، متأذّى خواهند شد که چرا فلانى به موضوع مورد علاقه ى ما اینطور بى محبّتى کرد و با این لحن از آن یاد نمود. آنها هم البته، اغلب، مردمان مؤمن و صادق و بى غرضى هستند؛ اما اشتباه مى کنند. وظیفه ى بزرگى که آقایان روحانیون و علما، در هر بخش و هرجا که هستید، باید بر عهده داشته باشید، همانهاست که عرض شد. مجلس عزاى حسین علیه الصّلاة و السّلام، مجلسى است که باید منشأ معرفت باشد؛ محل جوشش آن سه ویژگى که عرض کردیم باشد.
مراقب باشید که مبادا منبر ما، صحبت، نصیحت و حرف زدن ما، کسى را دچار شبهه کند؛ ذهنى را دچار گره کند و او را از خدا و نماز و منبر و محراب و امثال آن دور و بیزار کند. لُبّ دین، یعنى همان را که در روایات محکم- البته نه روایات ضعاف- و آیات کریمه ى قرآن است، بر این دلها و ذهنها بخوانید؛ اینها استقبال مى کنند؛ دلهایشان پاک و صاف مى شود.
17/ 03/ 1373
امروز عمومِ جوانان کشور- از دختر و پسر گرفته تا زن و مرد، و حتى غیر جوانان- ذهنشان باز است. اگر دیروز- قبل از انقلاب- جوانان دانشجو از این ویژگى برخوردار بودند، امروز مخصوص آنها نیست و همه، مسائل را با چشم بصیرت و با استبصار نگاه مى کنند و مى خواهند بفهمند. یک بخشِ مهم از حادثه ى فرهنگى در جامعه ى امروز ما این است که اینها در معرض شبهات قرار مى گیرند. یعنى دشمنان شبهه القا مى کنند. دشمنان هم نه؛ منکرینِ فکرِ من و شما به القاى شبهه مى پردازند. مگر مى شود گفت هرکس فکر ما را قبول ندارد، لال شود، حرف نزند، و هیچ شبهه اى القا نکند؟ مگر مى شود اینطور گفت؟ به هرحال حرف مى زنند، مطلب مى پراکنند، به ایجاد تردید مى پردازند و شبهات درست مى کنند. مهم این است که مطلبى که شما مى گویید، برطرفکننده ى شبهه باشد و آن را زیاد نکند.
لطفا بقیه را بخوانید
بعضى از افراد، بدون توجه به این مسئولیت مهم، به بالاى منبر مى روند و حرفى مى زنند که نه فقط گره اى از ذهن مستمع باز نمى کند که گره هایى هم به ذهن او مى افزاید. اگر چنین اتّفاقى افتاد و ما در بالاى منبر حرفى زدیم که ده نفر جوان، پنج نفر جوان، یا حتى یک نفر جوان، در امر دین دچار تردید شد و بعد از پاى سخنرانى ما برخاست و رفت و ما هم او را نشناختیم، بعداً چگونه مى شود جبران کرد؟ آیا اصلًا قابل جبران است؟ آیا خدا از ما خواهد گذشت؟ قضیّه مشکل است.
در مجالس عزادارى ماه محرّم، این سه ویژگى باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسین بن على و خاندان پیغمبر، علیهم صلوات الله، بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفى را باید مستحکمتر سازد.) 2. نسبت به حادثه ى عاشورا، باید دیدِ روشن و واضحى به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان- و لو به نحو کمى- کند. نمى گوییم همه ى منبرها باید برخوردار از همه ى این خصوصیات باشند و به همه ى موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیثِ صحیح از کتابى معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت مى کند. برخى منبریها، بعضى اوقات یک حدیث را آنقدر شاخ و برگ مى دهند که معناى اصلى اش از بین مى رود. اگر شما یک حدیثِ صحیح را براى مستمع خود درست معنا کنید، ممکن است بخشِ مهمّى از آنچه را که ما مىخواهیم داشته باشد. وقتى شما از روى یک تعبیر معتبر، راجع به یک آیه ى قرآن فکر و مطالعه کنید؛ به تنقیح آن بپردازید و براى مستمع بیان نمایید، مقصود حاصل است. اگر براى ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمى» را باز کنید و از رو بخوانید، براى مستمع گریه آور است و همان عواطفِ جوشان را به وجود مى آورد. چه لزومى دارد که ما به خیال خودمان، براى مجلس آرایى کارى کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه ى واقعى اش دور بماند؟!
من واقعاً مى ترسم از اینکه خداى ناکرده، در این دوران که دورانِ ظهور اسلام، بروز اسلام، تجلّى اسلام و تجلّى فکر اهل بیت علیهم الصّلاة و السّلام است، نتوانیم وظیفه مان را انجام دهیم. برخى کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک مى کند. یکى از آن کارها، همین عزاداریهاى سنّتى است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین مى شود. اینکه امام فرمودند «عزادارى سنّتى بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دسته هاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است که عواطف عمومى را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش مى کند و بسیار خوب است. در مقابل، برخى کارها هم هست که پرداختن به آنها، کسانى را از دین برمى گرداند.
بنده خیلى متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخى کارها در ارتباط با مراسم عزادارى ماه محرّم دیده شده است که دستهایى به غلط، آن را در جامعه ى ما ترویج کرده اند. کارهایى را باب مى کنند و رواج مى دهند که هرکس ناظرِ آن باشد، برایش سؤال به وجود مى آید. به عنوان مثال، در قدیم الأیام بین طبقه ى عوام النّاس معمول بود که در روزهاى عزادارى، به بدن خودشان قفل مى زدند! البته، پس از مدتى، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسمِ غلط برافتاد. اما باز مجدّداً شروع به ترویج این رسم کرده اند و شنیدم که بعضى افراد، در گوشه و کنار این کشور، به بدن خودشان قفل مى زنند! این چه کارِ غلطى است که بعضى افراد انجام مى دهند!؟
قمه زدن نیز همینطور است. قمه زدن هم از کارهاى خلاف است. مىدانم عدّه اى خواهند گفت: «حق این بود که فلانى اسم قمه را نمى آورد.» خواهند گفت: «شما به قمه زدن چه کار داشتید؟ عدّه اى مى زنند؛ بگذارید بزنند!» نه؛ نمى شود در مقابل این کارِ غلط سکوت کرد. اگر به گونه اى که طىّ چهار، پنج سال اخیرِ بعد از جنگ، قمه زدن را ترویج کردند و هنوز هم مى کنند، در زمان حیات مبارک امام رضوان اللّه علیه ترویج مى کردند، قطعاً ایشان در مقابل این قضیه مى ایستادند. کارِ غلطى است که عدّهاى قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند. این کار را مى کنند که چه بشود؟! کجاى این حرکت، عزادارى است؟! البته، دست بر سر زدن، به نوعى نشانه ى عزادارى است. شما بارها دیده اید، کسانى که مصیبتى برایشان پیش مى آید، بر سر و سینه ى خود مى کوبند. این نشانه ى عزادارىِ معمولى است. اما شما تا به حال کجا دیده اید که فردى به خاطر رویکرد مصیبتِ عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و از سرِ خود خون جارى کند؟! کجاى این کار، عزادارى است؟! قمه زدن، سنّتى جعلى است. از امورى است که مربوط به دین نیست و بلاشک، خدا هم از انجام آن راضى نیست. علماى سلف دستشان بسته بود و نمى توانستند بگویند «این کار، غلط و خلاف است.» امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه ى اسلام است. نباید کارى کنیم که آحاد جامعه ى اسلامىِ برتر، یعنى جامعه ى محبِّ اهل بیت علیهم السّلام که به نام مقدس ولىّعصر أرواحنا فداه، به نام حسین بن على علیهالسّلام و به نام امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیر مسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدمهاى خرافىِ بى منطق معرفى شوند. من حقیقتاً هرچه فکر کردم، دیدم نمىتوانم این مطلب- قمه زدن- را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضى نیستم. اگر کسى تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضى ام. این را من جدّاً عرض مى کنم. یکوقت بود در گوشه و کنار، چند نفر دوْرِ هم جمع مى شدند و دور از انظار عمومى مبادرت به قمه زنى مى کردند و کارشان، تظاهر- به این معنا که امروز هست- نبود. کسى هم به خوب و بدِ عملشان کار نداشت؛ چرا که در دایره ى محدودى انجام مى شد. اما یکوقت بناست که چند هزار نفر، ناگهان در خیابانى از خیابانهاى تهران یا قم یا شهرهاى آذربایجان و یا شهرهاى خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر بر سر خودشان ضربه وارد کنند. این کار، قطعاً خلاف است. امام حسین علیه السّلام، به این معنا راضى نیست. من نمى دانم کدام سلیقه هایى و از کجا این بدعتهاى عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامى و جامعه ى انقلابى ما مى کنند؟!
اخیراً یک بدعت عجیب و غریب و نامأنوس دیگر هم در باب زیارت درست کرده اند! بدین ترتیب که وقتى مى خواهند قبور مطهّر ائمّه علیهمالسّلام را زیارت کنند، از درِ صحن که وارد مى شوند، روى زمین مى خوابند و سینه خیز خود را به حرم مى رسانند! شما مى دانید که قبر مطهّر پیغمبر صلاة الله علیه و قبور مطهّر امام حسین، امام صادق، موسى بن جعفر، امام رضا و بقیه ى ائمّه علیهم السّلام را همه ى مردم، ایضاً علما و فقهاى بزرگ، در مدینه و عراق و ایران، زیارت مى کردند. آیا هرگز شنیدهاید که یک نفر از ائمّه علیهم السّلام و یا علما، وقتى مى خواستند زیارت کنند، خود را از درِ صحن، به طور سینه خیز به حرم برسانند؟! اگر این کار، مستحسن و مستحب بود و مقبول و خوب مى نمود، بزرگان ما به انجامش مبادرت مى کردند. اما نکردند. حتى نقل شد که مرحوم آیت اللّه العظمى آقاى بروجردى رضوان الله تعالى علیه، آن عالم بزرگ و مجتهد قوى و عمیق و روشنفکر، عتبه بوسى را بااینکه شاید مستحب باشد، منع مى کرد. احتمالًا استحبابِ بوسیدن عتبه، در روایت وارد شده است. در کتب دعا که هست. به ذهنم این است که براى عتبه بوسى، روایت هم وجود دارد. بااینکه این کار مستحب است، ایشان مى گفتند «انجامش ندهید، تا مبادا دشمنان خیال کنند سجده مى کنیم؛ و علیه شیعه، تشنیعى درست نکنند.» اما امروز، وقتى عدّه اى وارد صحن مطهّر على بن موسى الرّضا علیه الصّلاة و السّلام مى شوند، خود را به زمین مى اندازند و دویست متر راه را به طور سینه خیز مى پیمایند تا خود را به حرم برسانند! آیا این کار درستى است؟ نه؛ این کار، غلط است. اصلًا اهانت به دین و زیارت است. چه کسى چنین بدعتهایى را بین مردم رواج مى دهد؟ نکند این هم کار دشمن باشد؟! اینها را به مردم بگویید و ذهنها را روشن کنید.
دین، منطقى است. اسلام، منطقى است و منطقى ترین بخش اسلام، تفسیرى است که شیعه از اسلام دارد؛ تفسیرى قوى. متکلّمین شیعه، هریک در زمان خود، مثل خورشید تابناکى مى درخشیدند و کسى نمى توانست به آنها بگوید «شما منطقتان ضعیف است.» این متکلّمین، چه از زمان ائمه علیهم السّلام- مثل «مؤمن طاق» و «هشام بن حکم»- چه بعد از ائمّه، علیهم السّلام- مثل «بنى نوبخت» و «شیخ مفید»- و چه در زمانهاى بعد- مثل مرحوم «علامه ى حلّى»- فراوان بوده اند. ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید در باره ى مباحث مربوط به شیعه، چه کتب استدلالىِ قوى اى نوشته شده است! کتابهاى مرحوم «شرف الدّین» و نیز «الغدیرِ» مرحوم «علّامه امینى» در زمان ما، سرتاپا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است. تشیّع این است یا مطالب و موضوعاتى که نه فقط استدلال ندارد، بلکه «اشبه شیء بالخرافة» است؟! چرا اینها را وارد مىکنند؟! این خطر بزرگى است که در عالم دین و معارف دینى، مرزداران عقیده باید متوجّهش باشند.
عرض کردم: عدّه اى وقتى این حرف را بشنوند، مطمئناً از روى دلسوزى خواهند گفت «خوب بود فلانى این حرف را امروز نمى زد.» نه؛ من بایستى این حرف را مى زدم. من باید این حرف را بزنم. بنده مسئولیتم بیشتر از دیگران است. البته آقایان هم باید این حرف را بزنند. شما آقایان هم باید بگویید. امام بزرگوار، خط شکنى بود که هرجا انحرافى در نکته اى مشاهده مى کرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه اى، بیان مى فرمود. اگر این بدعتها و خلافها در زمان آن بزرگوار مى بود یا به این رواج مى رسید، بلاشک مى گفت. البته عدّه اى هم که به این مسائل دل بسته اند، متأذّى خواهند شد که چرا فلانى به موضوع مورد علاقه ى ما اینطور بى محبّتى کرد و با این لحن از آن یاد نمود. آنها هم البته، اغلب، مردمان مؤمن و صادق و بى غرضى هستند؛ اما اشتباه مى کنند. وظیفه ى بزرگى که آقایان روحانیون و علما، در هر بخش و هرجا که هستید، باید بر عهده داشته باشید، همانهاست که عرض شد. مجلس عزاى حسین علیه الصّلاة و السّلام، مجلسى است که باید منشأ معرفت باشد؛ محل جوشش آن سه ویژگى که عرض کردیم باشد.
مراقب باشید که مبادا منبر ما، صحبت، نصیحت و حرف زدن ما، کسى را دچار شبهه کند؛ ذهنى را دچار گره کند و او را از خدا و نماز و منبر و محراب و امثال آن دور و بیزار کند. لُبّ دین، یعنى همان را که در روایات محکم- البته نه روایات ضعاف- و آیات کریمه ى قرآن است، بر این دلها و ذهنها بخوانید؛ اینها استقبال مى کنند؛ دلهایشان پاک و صاف مى شود.