درسی از قرآن برای امروز ایران اسلامی
لطفا با دقت بخوانید
چرا امام خمینی (ره) فرمود : خرمشهر را خدا آزاد کرد؟
الأنفال : 17 فَلَمْ
تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ
وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً
حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ
[به کشتن دشمنان بر خود مبالید]
شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت. [اى پیامبر!] هنگامى که به سوى
دشمنان (تیر یا شن) پرتاب کردى، تو پرتاب نکردى، بلکه خدا پرتاب کرد [تا
آنان را هلاک کند] و مؤمنان را از سوى خود به آزمایشى نیکو بیازماید زیرا
خدا شنوا و داناست.
توجه:
این آیه در باره جنگ بدر است و معجزه پیروزی مسلمانان بر کفار و مشرکین با توجه به اینکه تعداد دشمن و تجهیزات آنها قابل مقایسه با مسلمانان نبود.
آمار جنگ بدر
مسلمانان:313 نفر 70 شتر 2 اسب
کفار:900 نفر 600 زره پوش و 100 اسب
نتیجه:
مسلمانان:14 شهید
کفار:70 کشته 70 اسیر فرار و متواری شدن لشکر بجا گذاشتن غائم جنگی بسیار کشته شدن تعداد زیادی از سران قریش مانند:«عقبه بن ابی معیط»، «عتبه»، «شیبه»، «امیّه»، «ابوجهل» و ...
************************************
تکرار دوباره تاریخ برای عبرت گیران و خردمندان ،خودتان مقایسه کنید و با مسائل روز منطبق کنید
آمار عملیات بیت المقدس (آزاد سازی خرمشهر)
تجهیزات عراق
لشکر ۵ مکانیزه؛ از غرب اهواز تا روستای سید عبود.
لشکر ۱۱ پیاده از سید عبود تا خرمشهر – تیپهای ۲۲، ۴۸، ۴۴ مامور حفاظت از خرمشهر بودند.
لشکر ۳ زرهی در شمال خرمشهر. با شروع عملیات نیز یگانهای دیگری از ارتش
عراق به منطقه اعزام شدند که در مجموع تمامی یگانهایی که در منطقه درگیری
حضور یافتند، عبارت بودند از:
لشکر ۵ مکانیزه؛ شامل: تیپهای ۲۶ و ۵۵ زرهی و تیپهای ۱۵ و ۲۰ مکانیزه.
لشکر ۶ زرهی؛ شامل: تیپهای ۱۶ و ۳۰ زرهی و تیپ ۲۵ مکانیزه.
لشکر ۳ زرهی؛ شامل: تیپهای ۶، ۱۲ و ۵۳ زرهی و تیپ ۸ مکانیزه.
لشکر ۹ زرهی؛ شامل: تیپهای ۳۵ و ۴۳ زرهی و تیپ ۱۴ مکانیزه.
لشکر ۱۰ زرهی؛ شامل: تیپهای ۱۷ زرهی و ۲۴ مکانیزه.
لشکر ۱۱ پیاده؛ شامل: سه تیپ سازمان ۴۴، ۴۸ و ۴۹ پیاده و سه تیپ تحت امر ۴۵، ۱۱۳ و ۲۲ پیاده.
لشکر ۱۲ زرهی؛ شامل: تیپهای ۴۶ مکانیزه و ۳۷ زرهی.
لشکر ۷ پیاده؛ شامل: تیپهای ۱۹ و ۳۹ پیاده.
تیپ مستقل ۱۰ زرهی.
تیپهای مستقل ۱۰۹، ۴۱۹، ۴۱۶، ۹۰، ۴۱۷، ۶۰۱، ۶۰۲، ۶۰۵، ۶۰۶، ۴۰۹، ۲۳۸ و ۵۰۱ پیاده.
تیپهای ۳۱، ۳۲ و ۳۳ نیروی مخصوص.
تیپهای ۹، ۱۰ و ۲۰ گارد مرزی.
تعداد ۳۰ گروهان کماندو.
تعداد ۱۰ قاطع جیش الشعبی (هر قاطع ۴۵۰ نفر).
گردان تانک مستقل سیف سعد.
گردانهای شناسایی حطین، صلاح الدین، حنین.
توپخانه عراق نیز از ۵۳۰ قبضه توپ در انواع مختلف تشکیل شده بود که به طور تقریبی عبارت بود از ۳۰ گردان.
دشمن
در آن با حداکثر توان نظامی خود؛ یعنی با شش لشکر شامل سه لشکر زرهی، یک
لشکر مکانیزه و دو لشکر پیاده و ده تیپ مستقل پدافند میکرد و با استفاده
از 1400 دستگاه تانک، 1200 دستگاه نفربر زرهی و بیش از پانصد عراده توپخانه
صحرایی و حدود هشتادهزار نیروی نظامی، این منطقه را در کنترل خود داشت.
تجهیزات ایران
1- ارتش جمهوری اسلامی ایران
الف
- نیروی زمینی:لشکر 21 پیاده، لشکر 92 زرهی، لشکر 16 زرهی، تیپ 58 تکاور،
تیپ 23 نوهد تیپ 37 زرهی، تیپ 3 لشکر 77، گروه های 22 و 33 توپخانه، گروه
422 مهندسی و گردان 412، مهندسی رزمی،گروه مخابرات و هوانیروز.
ب - نیروی هوایی: عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی، ترابری نیرو و بار، تخلیه مجروحین
2- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
الف – نیروهای بسیج مردمی که در قالب 3 لشکر و تعدادی تیپهای مستقل سازمان یافته بودند
ب
– جهاد سازندگی عمدتاً به صورت پشتیبانی مهندسی از عملیات یگانهای نیروی
زمینی ارتش و سپاه پاسداران در قالب 3 قرارگاه عملیاتی نصر، فتح و قدس
سازمان یافته بودند.
نتیجه:
1- لشکر های 3 زرهی ، 11 و 15 پیاده دشمن درمحور خرمشهر ، به میزان 80 درصد منهدم شدند .
2- لشکر های 5 مکانیزه و 6 زرهی در محور شمالی عملیات با فرار و عقب نشینی به میزان 20 درصد آسیب دیدند .
3- لشکر های 9 و 10 زرهی که در عملیات فتح المبین آسیب دیده بودند هر یک به میزان 20 درصد ، لشکر 7 پیاده 40 درصد ، و یک لشکر زرهی که در آخرین روزهای سقوط خرمشهر ظاهر شد به میزان 20 درصد منهدم شدند .
4- تیپ 10 زرهی به میزان 30 درصد منهدم . تیپ های 31 ، 32 و 33 نیروی مخصوص که به هنگام تجاوز به خرمشهر نقش اساسی داشتند ، ضربات سنگینی را متحمل شدند.
5- تیپ های 9 ، 10 ، 20 و 113 گارد مرزی و تیپ های 238 و 501 پیاده 50 درصد منهدم شدند و نیروهای آنها به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
6- تیپ های 416 ، 417 ، 601 ، 602 و 603 به میزان 50 درصد و تیپ 109 پیاده به میزان 60 درصد منهدم شدند . همچنین گردان های شناسایی حنین و حطین آسیب دیدند .
در مجموع چهار مرحله عملیات ، بیش از 16500 تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی و 19000 نفر نیز اسیر شدند . علاوه بر بند خرمشهر ، مناطق و تاسیسات دیگری طی این عملیات آزاد شدند که عبارتند از :
1 – پادگان حمید ، جفیر ، حسینیه و شهر هویزه
2 – جاده مهم و مواصلاتی اهواز – خرمشهر
3 – آزاد سازی 180 کیلومتر از خط مرزی و 5038 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی
4 – جاده مواصلاتی سوسنگرد – هویزه
5 – خارج شدن بخش وسیعی از خاک جنوب ایران از زیر آتش توپخانه سنگین دشمن
6 – تصرف و تامین 12 پاسگاه مرزی
تجهیزات و جنگ افزار های منهدم شده دشمن نیز بدین شرح است :
1 – 285 دستگاه تانک و نفربر
2 – ده ها انبار مهمات
3 – 40 فروند هواپیما
4 – 2 فروند هلیکوپتر
5 – چندین دستگاه لودر و ماشین های مهندسی – رزمی
6 – 500 دستگاه خودرو
7 – ده ها قبضه توپ سنگین و سبک
8 – مقدار قابل توجهی از تیربارهای گوناگون و سلاح های سبک و سنگین
همچنین غنایم فراوانی به دست رزمندگان اسلام افتاد که عبارتند از :
1 – 105 دستگاه تانک و نفربر
2 – ده ها انبار مهمات
3 – 95000 عدد انواع مین
4 – صد ها دستگاه خودرو سبک و سنگین
5 – تعداد قابل توجهی لودر ، بولدزر و ماشین های مهندسی – رزمی
6 – 18 قبضه توپ 130 میلیمتری
7 – هزاران قبضه سلاح انفرادی
الأنفال : 65 «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ»
اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ برانگیز که اگر از شما بیست نفر صابر باشند بر دویست نفر چیره مى شوند، و اگر از شما صد نفر [صابر] باشند بر هزار نفر از کافران چیره مى شوند زیرا آنان گروهى هستند [که حقایق را] نمى فهمند.
خلاصه ای از خاطرات شنیدنی یک سرهنگ عراقی از عملیات بیت المقدس
سرهنگ رضا الصبری:
نقشه کلی در منطقه این بود که خرمشهر ، یک شهر عراقی است و هیچ کدام از افسران عراقی ، تصور بازگشت مجدد این شهر به دامان کشور اسلامی ایران را نمی کردند .
مستشاران نظامی فرانسوی طی یک بازدید از وزارت دفاع عراق که در تاریخ سیزدهم آوریل 1982 انجام شد ، اعلام کردند که هیچ اسلحه و نیرویی قادر به بازپس گیری خرمشهر نیست زیرا عراق این شهر را به صورت یک پایگاه دفاعی بسیار محکم و مستحکم در آورده بود تا حدی که صدام ، این سخن تاریخی خود را با اطمینان کامل بیان کرد که : اگر خرمشهر سقوط کند و ایرانی ها آن را باز پس گیرند ، من کلید شهر بصره را به آنان تقدیم خواهم کرد.
در جنگ خرمشهر
تفنگ هایمان را به سویشان نشانه می رفتیم و آنها را هدف قرار می دادیم. نه از آتش می ترسیدند ، نه از مرگ و مانند گردبادهای شدید ، بدون واهمه هجوم می آوردند .
به نظر می رسید که بعضی از ایرانی ها کفن بر تن کرده و به ما حمله ور شده بودند . این وضعیت ، رعب و وحشت زیادی در دل نیروهای ما ایجاد کرده و روحیه سربازان عراقی را به زیر صفر رسانده بود . افراد ، وحشت زده با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند این ها خرمشهر را می خواهند .
سرهنگ فائق السامرائی که در شجاعت زبانزد بود ، با حالتی پریشان گفت : هر لحظه که می گذرد ، بر بدبختی های مواضعمان افزوده می شود . ایرانی ها خود را به میدان مین می زنند تا راه را برای بقیه افرادشان باز کنند . این ها افرادی عادی نیستند ، موجودات شگفتی هستند. مردانی با صلابت و بی نظیر.
از آسمان آتش می بارید و هر کسی که در آن لحظات در منطقه خرمشهر بود ، به یقین امدادهای غیبی و معجزات الهی را در مدد به رزمندگان ایران اسلامی مشاهده می کرد
سربازان ما در سایه مناظر وحشتناک ، لحظات پر از دلهره و عذابی را می گذراندند . هر کدام از سربازان در جست و جوی راه فرار و یا پناهگاه مناسبی بودند . در این آشفته بازار ، واحد تبلیغات توجیه سیاسی ارتش عراق در خرمشهر ، سرودهای حماسی پخش می کرد . در همین هنگام ، یکی از سربازان با سلاحش ، بلندگوها را به رگبار گلوله بست . سرهنگ صبحی علوان که مسئول واحد تبلیغات و توجیه سیاسی لشکر سوم بود ، از پشت به سمت سرباز مذکور شلیک کرد و او را کشت.
صدام حسین برای از دست دادن سرهنگ ستاد عبد الخالق السامرائی ، سرهنگ ستاد طلعت ابراهیم التکریتی ، سرهنگ ستاد عبد الواحد شکاهره الاسدی و سرهنگ ستاد تامر طاهر الدوری اشک ریخت . این افسران ، در حالی که تیپهای خود را برای شکستن محاصره خرمشهر و آزاد ساختن نیروهای محاصره شده ارتش عراق هدایت می کردند ، به هلاکت رسیدند .
سرهنگ فاتح المنصوری فرمانده تیپ 238 درباره آن لحظات به من گفت : افسران و سربازان را می دیدم که پا برهنه و در به در ، با چهره های زرد که نشانگر اضطراب عمیقشان بود ، دلواپس سرنوشت خود بودند و به خاطر ذهنیتی که ارتش بعث برایشان ساخته بود ، ایرانی ها را انسان هایی بی رحم تصور می کردند و انتظار مرگ ذلت باری را برای خود می کشیدند ! اما عکس این تصور به زودی معلوم شد . بسیاری از رزمندگان مومن ایرانی ، ما را در آغوش گرفتند . ما به عنوان افسران عالی رتبه عراق ، اعتبارمان را نزد سربازان عراقی اسیر از دست دادیم زیرا خلاف آنچه به آنان القا می کردیم روی داده بود . ارتش اسلامی ایران را سرشار از برخوردهای انسانی و اخلاق بسیار عالی اسلامی که در پیامبر و یارانش سراغ داشتیم ، یافتیم و چیزی برای گفتن نداشتیم
خرمشهر کاملا در دست ایرانی ها افتاده است .
سرهنگ احمد زیدان در حالی که می گریست ، گفت آری و ما اینک در لجن زار خفت و ننگ فرو افتاده ایم .
پشت به خرمشهر و به سمت مواضع عراقی ها در حال حرکت بودیم که ناگهان یکی از دو همراهمان بر روی مین رفت و پایش قطع شد . نامش استوار فتحی الهیتی بود و فریادهای جگر سوز می کشید . چون می خواستیم هر چه زودتر به مواضع خودی برسیم ، سرهنگ احمد زیدان گفت : او را باید همین جا رها کنیم و برویم . هیچ کاری از ما بر نمی آید . باید او را رها کنیم تا همین جا بمیرد ! اما پس از چند لحظه فکر تازه ای به ذهنش رسید : هفت تیر خود را در آورد و پنج گلوله در مغز زخمی بیچاره خالی کرد . صحنه بسیار وحشتناکی بود . از او پرسیدم : چرا این کار را کردی ؟
پاسخ داد : ممکن بود که ایرانی ها برسند و به وجود ما پی برده ، به تعقیبمان بپردازند !!
درجه دار بیچاره که عمری در خدمت سرهنگ احمد زیدان بود و حتی کارهای شخصی او را انجام می داد ، به این شکل از پا در آمد . سرهنگ احمد زیدان ، از همراه بودن سرباز دیگر ناراحت بود لذا او را ترد کرد . بیچاره شروع به گریستن کرد و با التماس گفت : قربان ، خواهش می کنم مرا هم با خودتان ببرید. به کدام سمت بروم ؟ ایرانی ها به من رحم نخواهند کرد .
وحشی گری بعثی ها ، کاملا برایم روشن شد . .. من و سرهنگ زیدان سوار قایق شدیم و او را رها کرده ، به سمت دیگر اروند رود حرکت کردیم . نزدیک مواضع عراقی ها که رسیدیم ، به طرف ما شلیک کردند ولی با فریاد به آنان فهماندیم که عراقی هستیم .
در قرارگاه سپاه سوم عراق ، وزیر دفاع ، سیلی محکمی به صورت سرهنگ احمد زیدان زد و بر رویش آب دهان انداخت و به او گفت : تمام گزارشهایت غلط بود و علت تصرف خرمشهر توسط ایرانی ها ، بی کفایتی تو و این ارازل و اوباش، منظورش افسران عالی رتبه بوده است . در آن لحظات آرزو می کردم که عراقی نبودم تا حداقل می توانستم ارزش انسانی خود را حفظ کنم .
باری پس از آنکه ایرانی ها خرمشهر را همچون نگینی آهنی احاطه کردند و ما را در مقابل پذیرش اسارت یا مرگ قرار دادند ، مجبور بودیم اعلام کنیم که عقب نشینی کرده ایم .البته بعضی از گردان ها ، منافذی برای فرار یافتند و از خرمشهر گریختند و بعضی که شناگر بودند از اروند رود شنا کنان به سمت عراق رفتند به طوری که بسیاری از سربازان فراری ما ، فلاکت زده و عریان در حالی که فقط اورت خود را پوشانده بودند ، پا به فرار گذاشتند !
صدام در یک واکنش تبلیغاتی مذبوحانه ، بر صحنه تلویزیون ظاهر شد و مدال های شجاعت را بر سینه افسران نصب کرد. افسرانی که هیچ کدام در نبرد خرمشهر حضور نداشتند . گوینده رادیو اعلام کرد که قهرمانان دلاور عراق ، مانند سدی استوار از خرمشهر حفاظت می کنند . بیچاره نمی دانست که ارتش ما به دو قسمت شد : یک قسمت به ایران برده شد و گروهی دیگر در اروند رود غرق شدند و اجسادشان پس از یک هفته در کناره ها و سواحل کویت بر روی آب آمد ! این مناظر وحشتناک حتی نظامیان غربی را که از طریق ماهواره، نبرد را زیر نظر داشتند ، به وحشت انداخته بود . آنها دیده بودند که چگونه رزمندگان مصمم ایران اسلامی ، بی هیچ ترسی ، جان بر کف ، تمام موانع را پشت سر می گذاشتند .
بعضی از سربازان با سختی و خستگی تمام، خود را به شلمچه می رساندند و ظاهر مندرس و مفلوکشان گویای حجم مصائب وارد به آنها بود . تمام وقایع ، بر آزادی خرمشهر توسط ایرانی ها دلالت داشت و تصرف مجدد آن توسط ارتش عراق از محالات بود . بسیاری از سربازان و نظامیان عراقی از بدبختی می گریستند !
بار دیگر صدام بر صحنه تلویزیون ظاهر شد و گفت : عقب نشینی ما از خرمشهر تنها به این دلیل انجام گردید تا به حکام تهران فرصت دیگری داده باشیم تا در مورد صلح و پایان دادن جنگ در پای میز مذاکره حاضر شوند !
معادلات تغییر کرده و تحلیل گران از تغییر موضع صدام به هراس افتاده بودند . پس از فرار ما از خرمشهر ، بصره پذیرای سربازان مجروح و آسیب دیدگان فراری از خرمشهر گردید . بیمارستان ها مملو از مجروح بود و بر اثر کثرت خسارت و تلفات ، اعتراض هایی علیه حکومت عراق صورت پذیرفت . مرحوم مهدی غریب به من گفت : ارتش ما متلاشی شده و اگر صدام ذره ای غیرت و شرافت داشته باشد باید خودش را بکشد .
وزیر دفاع در بصره در قرارگاه سپاه سوم بود و پس از دیدن عجز و ناتوانی نیروهای عراق در منطقه ، تصمیم به ترک بصره و عزیمت به بغداد گرفت ولی قبل از حرکت ، دست به یک عمل ننگین و خونین زد و کلیه افسران عالی رتبه باقیمانده از نبرد خرمشهر را اعدام کرد . سرهنگ احمد زیدان نیز از جمله این پانزده افسر بود . فرمانده سوم سپاه می خواست میانجی گری کند و از اعدام بعضی از افسران مانع شود که با پاسخ وزیر دفاع ، مبنی بر اینکه دستور اعدام از جانب صدام است ، مواجه شد !
در کنار وزیر دفاع نشسته بودم که کسی آمد و آهسته به او گفت : که اعدام تمام شد و همه را در نزدیکی النشوه دفن کردیم . هیچ کس محل دقیق این اجساد را نمی دانست و آنان با اسراری که در سینه داشتند مدفون شدند . بعد از اعدام آن بخت برگشته ها نوبت به وزیر دفاع رسید و پس از مدتی در محلی که فکرش را نمی کرد مدفون شد.
مهم : مسوولین از چه می ترسند آیا از اعتماد به خدا کسی ضرر کرده که بخواهیم به شیطان اعتماد کرده و برایش اعتمادسازی کنیم؟
************************************
منبع آمار عملیات بیت المقدس: دانشنامه جنگ ایران و عراق
منبع خاطره سرهنگ عراقی: پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران
اختصاصی سراج منیر