شهید مظلوم
گوشه ای از بیانات امام خامنه ای در باره شهید بهشتی
بیانات در بیمارستان پس از حادثه ترور ۱۳۶۰/۰۴/۱۷
آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ بود و این مردم هنوزم که هنوز است، به نظر من آقای بهشتی را نشناختهاند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد. بهشتی را ماها میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم از نزدیک که قدم به قدم چگونه این مرد، این انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.
بیانات ؛ سال1366 ؛ ص4
من به عنوان رئیسجمهور و خدمتگزار کشورم و به نام کسى که خود نیز هدف یکى از این جنایتهاى خشن قرار گرفته و خدا آن را ناکام گذارده، افتخار مىکنم که ملتم در برابر این قساوتها نلرزید؛ و حوادث بىنظیرى که فقط در یکى از آنها هفتاد و دو نفر از رهبران و کارگزاران بلند پایهى انقلاب شامل چند وزیر، چندین نمایندهى مجلس، تعدادى مسئولان بزرگ و شخصیت کمنظیر انقلاب شهید بهشتى و در یکى دیگر رئیسجمهور و نخستوزیر باهم به شهادت رسیدند، تنها ایمان و توکل او به خدا و خشم انقلابىاش را افزایش داده است.
بیانات ؛ سال1370 ؛ ص84
البته ضایعهى بزرگى بود. مگر چند نفر امثال شهید بهشتى یا آن چهرههاى مبارز و آن افراد مخلص و پاکباز، در یک کشور و در میان یک ملت به ظهور مىرسند؟ ضربه خیلى سنگین بود، ولى نظام ایستاد.
بیانات ؛ سال1377 ؛ ص82
خوب است همه به یاد داشته باشیم که این کشور، این انقلاب و این تاریخ، نجاتیافتهى این مجاهدتها و این خونهاست. بدانیم که این انقلاب و این ملت و این کشور، بخصوص فعّالان این نهضت بزرگ، چه دشمنان خونخوار و بىرحمى در کمین داشتند و هنوز هم دارند. همانهایى که شهید بهشتى را از دست این ملت گرفتند، هنوز در دنیا هستند. همانهایى که آنها را کمک مىکردند، هنوز هم مىکنند. مبادا بعضى سادهدلیها یا احیاناً کجفکرىها موجب شود که ما تصوّر کنیم دشمنیها و دشمنها تمام شدند؛ که این خطر بزرگى را تولید خواهد کرد. براى کسى که در مواجهه با دشمن است، هیچ خطرى بالاتر از فراموش کردن دشمن نیست.
بههرحال، آنها به پاداش خودشان رسیدند. حقیقتاً مردن معمولى و در بستر، براى کسانى مثل شهید مظلوم ما مرحوم شهید بهشتى با آن همه تلاش، با آن همه همّت و غیرت کم بود و باید شهید مىشد. شهادت پاداش بزرگى است که خداوند به او و یارانش داد. امیدواریم که همچنان در نعیم الهى باشند و هستند و روز به روز درجات آن عزیزان متعالى باشد و ما هم در همین راه و به سوى همین هدف، به آنها ملحق شویم.
بیانات ؛ سال1383 ؛ ص59
اگر کسى شهید بهشتى را مىشناخت و قوّت فکر و اراده و ابتکار در تصمیم و اقدام را در این شخصیت ممتاز مىدانست، خوب مىفهمید که حذف یک چنین شخصیتى از مجموعهى مدیریتى کشور چه معنایى مىدهد. شهید بهشتى حقیقتاً مثل سنگ آسیاى گرانى بود که با گردش خود، دهها کار انجام مىداد؛ تولید انرژى مىکرد، کار راه مىانداخت، پیش مىرفت و فکر تولید مىکرد. وقتى کسى مثل این شخصیت را که در مدیریت، در اجرا، در اقدام، در فکر، در مبانى فقهى و فلسفى، در تجربه و جهاندیدگى و روشنفکرى و وسعت نظر در آن پایه و رتبه بود، از دل مدیریت نظامى نوپا بیرون بکشند و آن را از بین ببرند، باید نظام فلج مىشد؛ اما نظام نه تنها با رفتن بهشتى و با رفتن شخصیتهاى برجستهى دیگرى که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمینگیر نشد، بلکه هرکدام از این شهادتها مثل خون تازهاى در رگ کالبد زنده و پُرطراوت این نظام جوان دوانده شد و او را سرحالتر، بانشاطتر و پُرانگیزهتر کرد؛ این، همان استحکام نظام است، که تا الآن هم همینطور است.