عجز در برابر قرآن عظیم
اظهار عجز در برابر عظمت بلاغت و فصاحت قرآن
هشام بن حکم میگوید: چهار نفر از مشاهیر وفلاسفه مادی به نام عبدالکریم ابن ابی العوجاء و ابوشاکر عبدالْمِلک دیصانی و عبدالله ابن مقفع و عبد الملک بصری در مکه و در کنار خانه خدا اجتماع کرده و در خصوص مسأله حج، پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ، و تمسک مسلمانان به شعائر دینی و فشارهایی که مسلمانان به برکت ایمان برخود هموار میکنند؛ فکر میکردند. تا بالاخره نظر آنها بر این شد که در مقامِ معارضه با قرآن ـ که اساس این دین است ـ برآیند، و هر یک از آن چهار نفر متعهد شوند که یک قسمت از چهار قسمت قرآن را بیاورند. آنها با خود میگفتند: وقتی که اساس یعنی قرآن از بین رفت، تمام قوانین دین اسلام موهون و سست خواهد گشت.
پس از آن، از یکدیگر جدا شدند وبا هم قرار گذاشتند در سال آینده و در همین ایّام گرد هم آیند و از کردههای خود یکدیگر را مطلع سازند و چون سال بعد، موسم حج اجتماع کردند و تعهد خود را از هم خواستند، ابن ابی العوجاء معذرت خواست و گفت: چون من به آیه
الانبیاء : 22 «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»
«اگر در آسمان و زمین معبودان دیگری غیر از خدای واحد بوده باشد! امور آنها دچار تباهی خواهد گشت».
برخورد نمودم بلاغت و عظمت علمی آن به قدری مرا به دهشت انداخت که از تعرّض به آیات دیگر منصرف شدم.
دیصانی نیز عذر خواست و گفت: آیه
الحج : 73 «یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»
«ای مردم مشرک و کافر به این مثل گوش کنید (تا حقیقت حال خود را بدانید) آن بتهای جمادی که غیر از خدامعبود خود میدانید و آنها را میخوانید اگر اجتماع کنند بر خلقت مگسی! قادر نیستند واگر مگسی (ناتوان) چیزی از آنها بگیرد قدرت بازگرفتن آن چیز را از مگس ندارند طالب ومطلوب (یعنی عابد و معبود) هر دو ناچیز و ناتوانند».
مرا متحیّر ساخته و از کاری که در نظر داشتم منصرف کرد.
عبدالملک گفت: بلاغت و فصاحت این آیه: یوسف : 80 «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا» «و چون برادران (یوسف) از پذیرفتن خواهش خود مأیوس شدند با خود خلوت کردند»، مرا مدهوش کرد و از تعقیب هدف منصرف گردیدم.
ابن مقفّع گفت: تنها این آیه: هود : 44 «وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ...» مرا از اندیشه درباره سایر آیات قرآن بازداشت.
هشام بن حکم میگوید: در این موقع امام صادق ـ علیه السّلام ـ ازکنار آنها میگذشت و گویی میدانست آنها به چه امری مشغولند و برچه میاندیشند؛ این آیه را تلاوت فرمود:
الاسراء : 88 «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»
«بگو اگر جن و انس جمع و بخواهند کتابی مثل قرآن بیاورند نمیتوانند اگر چه یکدیگر را یاری دهند.»