غدیر در قرآن , حجت الاسلام قرائتی
موضوع: غدیر در قرآن
تاریخ پخش: 11/08/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را عزیزان در آستانهی غدیر خم میشنوند. راجع به غدیر خم خیلی حرف داریم. یک حرفی که سالهای قبل گفتم و یک حرفی که سالهای قبل نگفتم. منتهی چون در این سی و چند سال مخاطبین کوچک، بزرگ میشوند، تغییر پیدا میکنند، بعضیها پای تلویزیون هستند و بعضیها نیستند، من از این نیم ساعت، هشت دقیقهاش را یک بحث تکراری میکنم اگر سالهای قبل شنیدهاید. اگر نه برایتان نو است. بیست دقیقه هم حرفهای جدیدی که دیشب یادداشت کردم برای شما میگویم.
عزیزانی که پای تلویزیون هستند، به خصوص اساتید دانشگاه، طلبهها، معلمین، طوری گوش بدهند که خودشان هم بتوانند نقل کنند. مثل من نباشید. که چند هزار ساعت در ماشین نشستم. چون دل ندادم، هنوز رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل میدادم راننده شده بودم. شما این نیم ساعت را به خاطر امیرالمؤمنین دل بدهید. سنی و شیعه هم ندارد.
1- ماجرای غدیر خم، مورد اتفاق شیعه و سنّی
من وارد حوزهی علمیه اهل سنت شدم، گفتند: شما غدیر خم را از قرآن برای ما بگو. چون قرآن مورد اختلاف نیست. غدیر خم در قرآن! قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُول بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک» بعد میگوید: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس» (مائده/67) ترجمه: ای رسول، به نحو کامل ابلاغ کن آنچه را که نازل شده است. آنچه که نازل شده مفصل و محکم بگو. آنچه هم که نازل شده از طرف خداست. اگر نگویی رسالت خدا را انجام ندادهای. نترس که خدا تو را حفظ میکند.
علمای شیعه همه به اتفاق، علمای سنی هم به تعداد ایام سال منتهی عدد را جا به جا کنید. سال 365 روز است. 65 را جایش را عوض کن، میشود 356 نفر از علمای اهل سنت، از امام احمد حنبل گرفته تا دیگران، تا المنار. امام احمد حنبل در رأس است، المنار آخر است. زمان ما، 356 نفر هم گفتند این آیه مربوط به غدیر خم است. دو تا هم بودند کافی بودند. پس سنی و شیعه میگویند: این آیه برای غدیر خم است. ما یک تحلیلی داریم، اگر به این تحلیل گوش بدهید، لذت میبرید.
اولاً گفت: «یا أَیُّهَا الرَّسُول» نگفت: «یا أَیُّهَا النَّبِی». «یا أَیُّهَا النَّبِی» برای کارهای شخصی پیامبر است. «قُلْ لِأَزْواجِک» (احزاب/28) رسول برای رسالت بینالمللی است. این پیداست که یک پیام بینالمللی است. وگرنه میگفت: «یا أَیُّهَا النَّبِی» رسالت شعاعش بازتر از نبوت است. هر رسولی نبی هست، اما هر نبی رسول نیست. گفت: «بَلِّغ» نگفت: «اَبلغ». «بَلِّغ» زورش از «اَبلِغ» بیشتر است. ای رسول یک رسالت بینالمللی داری، بگو آنچه را که نازل شد. این «ما» چیست؟
2- آیه تبلیغ، در بیان ماجرای غدیر خم
غدیر خم دوازده روز به محرم است. سی روز هم محرم است، آخر صفر هم بیست و هشتم، پیغمبر از دنیا میرود. دوازده روز به محرم و بعد محرم و آخر صفر میشود هفتاد روز. چه بود که پیغمبر تا هفتاد روز به فوتش نگفته بود؟ فضائل حضرت علی را گفته بود، این «ما» چیه؟ کجای دین است؟ 1- اصول دین است یا فروع دین؟ یکی یکی تحلیل میکنیم.
اصول دین توحید است و نبوت است و معاد. آیا میتوانیم بگوییم: پیغمبر ما تا هفتاد روز به فوتش «لا اله الا الله» نگفته بود. تا هفتاد روز به فوتش نگفته بود من پیغمبر هستم. تا هفتاد روز به فوتش معاد را نگفته بود. احدی نمیگوید اینهاست. همهی اینها را گفته بود. بگوییم: «یا أَیُّهَا الرَّسُول» نماز را گفت. پیغمبر تا هفتاد روز به فوتش نماز را نگفته بود. روزه، جهاد، خمس، زکات. اینها هم سال دوم هجری نازل شد. پیغمبر سال آخر عمرش سال دهم هجری است. یعنی اینها را هشت سال پیش گفته بود.
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما» یعنی «بَلِّغ حج»، حج هم نمیتواند باشد. چطور؟ چون از حج برمیگردند. آخر کسی که از حمام بیرون میآید، نمیگویی: سلام علیکم برو حمام! خوب حالا حمام بودم. دارد از حج برمیگردند. نمیشود گفت: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما» یعنی برو مکه. در راه برگشت هستند.
امر به معروف هم نبوده. نهی از منکر هم نبوده، چون پیداست پیغمبر از گفتنش وحشت داشت. میگوید: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُک» نترس! تو را حفظ میکنم. پیغمبر اگر میخواست بترسد، آن زمانی میترسید که بتهای اینها را شکست. بتها خداهای اینها بودند. پیغمبر خداهای اینها را شکست، نترسید. حالا در امر به معروف بترسد؟ آنوقتی که یکی بود نترسید، حالا در غدیر خم بین حدود صد هزار نفر بترسد. تنهایی نترسید، در غدیر خم این همه مرید دارد، زیر صد هزار تا گفتند، بالای صد هزار تا هم گفتند. ما برای اینکه ذهنمان درگیر نشوند، میگوییم: میانگین صد هزار تا. پس ببینید این «ما» چیست؟ چه بود که پیغمبر تا هفتاد روز به فوتش نگفته بود.
3- اولتیماتوم خداوند در انحراف از توحید، نبوت و امامت
2- یک چیزی است که خدا اولتیماتوم میدهد. خدا سه جا اولتیماتوم به پیغمبر میدهد. یکی راجع به توحید، میگوید: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک» (زمر/65) اگر «أَشْرَکْتَ» مشرک شوی، «لَیَحْبَطَنَّ» عملت حبط میشود. اولتیماتوم میدهد. از توحید کنار بروی، نابود هستی. همهی کارهایت حبط میشود، نابود میشود. یکی راجع به وحی است. به پیغمبر میگوید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ» (حاقه/44) اگر یک حرفهایی را به ما نسبت بدهی، «بَعْضَ الْأَقاویلِ» اگر یک حرفهایی را به دروغ نسبت بدهی، «لَقَطَعْنَا» قطع میکنیم، چه چیز را؟ گردنت را قطع میکنیم. شاهرگت، این رگ گردن را قطع میکنیم.
یکی هم راجع به امامت است. میگوید: اگر نگویی «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه». تمام زحماتت نابود میشود. پس باید یک چیزی باشد، 1- تا هفتاد روز به فوتش نگفته است. 2- از گفتنش وحشت دارد. میگوید: نترس. 3- هم وزن توحید و وحی است. چون خدا سه جا به پیغمبر اولتیماتوم میدهد. میگوید: مشرک شوی، نابود هستی. کلمهای به قرآن اضافه کنی نابود هستی. علی بن ابی طالب را معرفی نکنی نابود هستی. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ».
تازه میگوید باید مراسم هم باشد. چرا نگفته «و ان لم تُبَلِّغ»؟ ببینید «بَلِّغ و ان لم تُبَلِّغ». میگویند: بخور، اگر نخوری... نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. بپوش اگر نپوشی... بنشین، اگر ننشینی... باید بگوید: «بَلِّغ و ان لم تُبَلِّغ». نمیگوید: «و ان لم تُبَلِّغ». میگوید: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ». یعنی این تبلیغ زبانی نیست، باید با فعل و انفعال باشد. یعنی باید طی یک مراسم باشد. وگرنه میگفت: «بَلِّغ و ان لم تُبَلِّغ».
اگر امام بود، توحید است. اگر امام بود خط نبوت دنبال میشود. اگر امام بود مردم قیامت را یاد میکنند. اگر امام بود نماز زور دارد. اگر امام بود، حج، روزه، خمس از مردم گرفته میشود. زکات گرفته میشود. اگر امام بود حج به دنیا لرزه میاندازد. اگر امام بود اینها میشود. اگر امام نبود یا نمیشود یا کم رونق میشود.
اینهایی که پای تلویزیون هستید و شما، همه با هم این جمله را بخوانید. این آیه را بخوانید. ثواب این آیه هم برای خود امیرالمؤمنین. بسم الله الرحمن الرحیم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس» البته نکات تفسیری هم دارد. دیگر میترسم نکات تفسیری را بگویم از بحثهایی که دارم بمانم. یک اشاره بکنم. میگوید: «ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» یعنی اینکه میگویم علی را معرفی کن، نه اینکه چون پسرعمویت هست و دامادت است. «مِنْ رَبِّکَ» خدا میگوید: علی. نه چون پسرعمویت است. میگوید: «َبلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»، «أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» از طرف خداست، نه چون پسرعمویت است. بعد نمیگوید: «أُنْزِلَ مِنْ الله» میگوید: «مِنْ رَبِّکَ» یعنی چه؟ یعنی رهبر خوب عامل تربیت جامعه است. یعنی وسیلهی تربیت جامعه یک الگوی خوب است. شما امور تربیتی هستید، اگر خواستید بچهها را تربیت کنید باید یک الگوی خوبی نشان بدهید. وگرنه هزار تا از اسلام نقل کنید یک بازاری خراب کند، یک شهردار، یک آخوند، یک پلیس، یک کارمند دولت، اگر هرچه از اسلام بگویی ولی رفتار ما یک الگوی خوب نباشد میگوید: برو بابا اینها حرف میزنند. عملشان یکطور دیگر است. اگر میخواهید مردم رشد کنند باید الگوی خوبی باشد. ولذا گفته: «انزل رب» نگفته «انزل من الله».
4- نزول آیه اکمال دین پس از ماجرای غدیر
حالا، اول اینکه غدیر خم را خدا در این آیه گذاشت. بعد حضرت علی وقتی معرفی شد باز آیه نازل شد. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم» (مائده/3) امروز دینتان کامل است، امروز نعمت تمام است. امروز کفار مأیوس شدند. چون کفار میخواستند چراغ پیغمبر خاموش شود... میخواستند پیغمبر چراغش خاموش شود... و جنگ کردند. نسبت دادند شاعر است. کاهن است. ساحر است. مجنون است، ریختند در خانه او را بکشند، نشد. جنگها نشد. تهمتها نشد. شکنجه اصحاب نشد. هجرت، فشار که اینها هجرت کردند به حبشه، به مدینه، هرکاری کفار کردند، نشد. گفتند: بابا، ول کن دیگر خسته شدیم. پیغمبر که پسر ندارد. یک دختر دارد، دختر هم در زمان جاهلیت جز انسان حساب نمیشد، میمیرد تمام میشود. یک مرتبه دیدند در غدیر خم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه» (کافی/ج1/ص430) دیدند اگر پسر هم داشت از علی بهتر نبود. ولذا کفار مأیوس شدند. چون منتظر مرگ پیغمبر بودند.
خداوند غدیر خم را در قرآن گذاشت، تا مردم هروقت قرآن میخوانند علی را فراموش نکنند. اصلاً علی چرا در کعبه متولد شد؟ چون مردم در هر نمازی رو به کعبه میایستند. علی را در کعبه گذاشت تا هرکس رو به کعبه میایستد یاد علی هم بیفتد. علی در کعبه متولد شد، که هرکس وقت نماز رو به کعبه میایستد علی را فراموش نکند. امیرالمؤمنین(ع)!
اصلاً اگر قرار باشد بگوییم: «کفانا کتاب الله» قرآن ما را بس است. این قرآن ما را بس است، ضد قرآن است. چون قرآن یک آیه دارد، میگوید: قرآن و رسول. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
5- همراه بودن کتاب الهی با رهبر الهی
خیلی آیهی خوبی است. فکر میکنم این آیه را تا به حال نشنیده باشید. عنایت کنید مهم است. ما یک حدیث داریم که پیغمبر بارها فرموده: «کتاب الله و عترتی» این حدیث است. ریشهی قرآنی هم دارد؟ بله. ریشهی قرآنیاش این است. قرآن میفرماید: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ»، «کَیفَ» یعنی چگونه. «کَیْفَ تَکْفُرُون» چگونه شما کافر میشوید؟ چرا کافر هستید؟ در حالی که «وَ أَنْتُمْ» یعنی در حالی که شما «تُتْلى» تلاوت میشود،«عَلَیْکُمْ» بر شما تلاوت میشود، چه تلاوت میشود؟ «آیاتُ اللَّهِ» آیات الهی، بعد میگوید: «وَ فیکُمْ رَسُولُه» (آلعمران/101) و در بین شما رسول هم هست. آیهی 101 سورهی آل عمران. چرا کافر هستید؟ هم آیات خدا تلاوت میشود، هم الگو دارید. «وَ فیکُمْ رَسُولُه» یعنی چه؟ یعنی با بودن مکتب و رهبر دیگر چه مرضتان است؟ مثل اینکه میگویند: چرا گندم ندارید؟ با بودن آب، با بودن خاک، دیگر چرا گندم میخرید. حدیث هم داریم. «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَابا» کسی که آب دارد و خاک دارد، باز هم گندم میخرد خاک بر سرش کند! «فَأَبْعَدَهُ اللَّه» (وسایل الشیعه/ج17/ص40) خدا دور کند امتی را از لطف خودش که آب دارند، خاک هم دارند باز هم گندم میخرند. هردو باید باشد. وگرنه آب نباشد، نمیشود کشاورزی کرد، خاک نباشد، نمیشود. اینجا هم همینطور است. «آیاتِ اللَّهِ» یعنی آیات الهی هست، کتاب الله. «وَ فیکُمْ رَسُولُه» الگو هم هست. یعنی هم مکتب. هم رهبر. با بودن مکتب، آیات خدا، با بودن رهبر رسول خدا، دیگر «کَیْفَ تَکْفُرُون» چرا کافر شدید؟ اگر غدیر خم نباشد، حق داریم کافر شویم. چطور؟ میگوییم: دیگر پیغمبر نیست. پیغمبر از دنیا رفت و خلاص. ما فقط «کفانا کتاب الله». قرآن میگوید: چرا کافر هستید؟ با بودن دو عنصر.
میگویند: پیغمبر رفت و هیچکس را هم تعیین نکرد. هیچی به هیچی! پس «فیکُمْ رَسُولُه» از بین رفت. از دنیا رفت. ما ماندیم و آیات قرآن پس حق داریم کافر شویم. قرآن میگوید: چرا کافر هستید؟ با بودن دو عنصر، یعنی چه؟ یعنی اگر یک عنصر بود، کافر بودن شما طوری، نبود.
ما به دلیل همین میگوییم: در هر زمان باید یک نفر مثل خود پیغمبر باشد. چون قرآن گفته کفر شما توجیه ندارد. چون هم قرآن دارید، هم رهبر. اگر رهبر نباشد، رهبر معصوم نباشد، ما قرآن داریم اما رهبر نداریم. پس کفر ما توجیه دارد، کافر شویم. گرفتید چه شد؟
شما وقتی بچهتان را تاب بازی میبرید، او را مینشانید و میگویید: دو تا طناب را بگیر. ببین پسر جان، دخترجان، اگر دستت به این دو تا طناب باشد نمیافتی. یعنی چه؟ یعنی اگر دستت را به این یکی بگیری، میافتی. «کتاب الله و اهل بیتی» اگر دو تا را بگیری، محکم هستی. هرچه هم تاب بخوری، محکم هستی. دستت را یا از هردو برداری یا از یکی افتادنی هستید.
بعضی فکر میکنند رهبر الهی یک آدم سیاسی است، حقوق دان و جامعه شناس و روانشناس و فقیه... اینها نیست. یک مدیریت که نیست. یک رئیس جمهوری که نیست. واسطهی فیض است. امام یعنی واسطهی فیض! امام یعنی علم غیب، امام یعنی رابطه با ملکوت... حالا، رهبری غدیر یعنی چه؟
6- سپردن جامعه به رهبران غیر الهی، ظلم به بشریت
اصلاً یک چیزی به شما بگویم. این هم لطیف است زیادی گوش بدهید خیلی قشنگ است. خیلی قشنگ است. چه دین خوبی داریم. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» این آیهی قرآن است. میگوید: «سَخَّرَ لَکُم»، «سَخَّرَ لَکُم»، «سَخَّرَ لَکُمالشَّمْسَ وَ الْقَمَر» (ابراهیم/33)، «سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار» (نحل/12)، «سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ» (ابراهیم/32)، «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا» (جاثیه/13) یعنی کل هستی برای چه؟ کل هستی برای بشر. هستی برای بشر، چون میگوید: «خَلَقَ لَکُم»، «سَخَّرَ لَکُمْ»، لَکُم، لَکُم در قرآن زیاد داریم. یعنی هستی برای تو. بشر برای چیه؟بشر برای اینکه خط خدا را برود. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) میگوید: بشر را آفریدم برای اینکه بنده خدا شوی. هستی برای بشر، بشر برای بندگی خدا. با عقل انسان نمیتواند بنده خدا باشد. عقل ما ناقص است. چرا؟ چون پشیمان میشویم. اگر انسان عقلش کامل بود هیچوقت پشیمان نمیشد. اگر عقلش کامل بود هیچ همسری از همسرش طلاق نمیگرفت. طلاق یعنی چه؟ یعنی انتخابمان درست نبود. پشیمانی یعنی چه؟ یعنی انتخاب ما درست نبود. پس هستی برای بشر است، بشر هم باید بندگی خدا را کند، عقل هم ناقص است. عقل انسان کم میآورد، مثل ترازوی زرگرها، عقل انسان ناقص است. خیلی چیزها ناقص است، از غیب خبر ندارد. از آثار خبر ندارد. باید وحی باشد.
حالا ما دست انسان را در دست یک غیر معصوم بگذاریم. گذاردن دست انسان در دست یک غیر معصوم. ظلم به بشریت است. ظلم به هستی است. یکبار دیگر دقت کنید. کل هستی برای بشر است. کل بشر برای اینکه راه خدا را برود. با عقل ناقصش نمیتواند راه خدا را برود. پس باید یک راهنما باشد. راهنمایش چه کسی است؟ غیر معصوم. ظلم به کل هستی است. بگذارید چون آموزش و پرورشی هستید یک مثال آموزش و پرورشی بزنم. تمام بودجهی مملکت، نفت و گاز و نمیدانم همهی تأمین اعتبار برای این است که بچه درس بخواند. اگر یک بچه درس نخواند، نمیتواند بگوید: آقا نمیخواهم درس بخوانم. باید گفت: باسمه تعالی غلط کردی. نمیخواهم درس بخوانم چیه؟ پول آزمایشگاه، پول دبیر، معلم، ایاب و ذهاب، آب، گاز، برق، کرایه و تعمیر، تمام ابر و باد و مه و خورشید برای این است که تو درس بخوانی. تو که درس نمیخوانی، آنوقت ما تمام بودجه را خرج آموزش و پرورش کنیم، بچه بگوید: نشستم سر کلاس، بسم الله یک معلم سر کلاس بیاید که این معلم کم داشته باشد. کمی سواد، کمی عقل، کمی سلیقه، پس معلوم میشود اگر یک معلم نارس سر کلاس گذاشتیم، به کل بودجهی مملکت خیانت کردیم. چون کل بودجه، یعنی بودجهی استخدام، سرایدار، بنایی، آب، گاز، برق،همه بودجه را خرج کردیم که این بچه چیز یاد بگیرد. یک معلم نارس و نا اهل فرستادیم.این ظلم به کل بودجه است. اگر دست بشر در دست رهبر غدیر نباشد، ظلم به بشریت نیست، ظلم به خورشید است. چون خورشید هم برای من تابید، من هدر شدم. ماه هم برای من تابید، من هدر شدم. ابر و باد و مه و خورشید برای من است. دست مرا در دست یک آدم نااهل گذاشتی، حرام شدم. پس کل هستی حرام شد. شعار من چیه؟ اگر دست بشر در دست رهبر غدیر نباشد، در دست معصوم نباشد، ظلم به هستی است. نه ظلم به بشریت، ظلم به خورشید و ماه هم هست. چون خورشید و ماه هم برای انسان تابید. رهبر انسان نااهل شد. رهبر نااهل انسان را نااهل میکند، انسان نااهل که شد از مرز بیرون میرود و کل هستی هم لغو است.
رهبری غدیر یعنی چه؟ یعنی کسی رهبر باشد که همسر شهید، پدر شهید، برادر شهید و خود شهید. رهبر غدیر یعنی رهبر معصوم، یعنی رهبر زاهد.
امام بنیانگذار جمهوری اسلامی، این فتوکپی غدیر خم است. مقایسه کنید حسینیهی جماران را با کاخهای رئیس جمهورها، مقایسه کنید لباس امام را با لباس سلاطین و آنهایی که میگویند: اولی الامر هستند. همین رئیس جمهورهایی که هستند. مثل قذافی که امام جمعهها میگفتند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول اولی الامر» اولی الامر کیه؟ صاحبان فرمان قذافی.
در عراق میگفتند: صاحبان فرمان، صدام است. اگر واقعاً اینها اولی الامر هستند، یعنی خدا اسم اینها را کنار اسم خدا و پیغمبر گذاشت. «اطیعوا الله» مطیع خدا، مطیع رسول، آنوقت مطیع اینها باشید. یعنی اینها را کنار او گذاشت.
رهبری با غدیر یعنی بیعت با توحید، عدل، نبوت، امامت. چون خدا توحید و عدل و نبوت را گفته بود. هفتاد روز به فوتش چه چیزی را نگفته بود. باید یک چیزی باشد که میگوید: اگر این را نگویی توحید و عدلت هم نابود است. پس پیداست تقویت توحید و نبوت است. رهبری غدیر یعنی حاکمیت برترین. در هیچ کمالی، هیچکسی به امیرالمؤمنین نمیرسد. رهبری غدیر یعنی رشد. امام خمینی رهبریاش در خط غدیر بود. چطور؟ امت را رشد داد. ناآگاهان را آگاه کرد. ترسوها را شجاع کرد. با رشد مردم گفتند: مرگ بر شاه و شاه رفت. با کودتا نبود. رهبری غدیر یعنی از طریق رشد مردم.
یک کسی میگفت: اسلام با زور شمشیر پیش رفت. میفهمی چه میگویی؟ یا این حرفها را به خوردت دادند؟ بزرگترین کشور اسلامی اندونزی است. 150 میلیون جمعیت دارد، دماغ یک نفر خون نشد. همه هم مسلمان هستند. این اندونزی را پتک کنید و بزنید در سر کسی که میگوید: اسلام با زور شمشیر پیش رفت.
فرماندهی کل قوا شاه بود. تمام دنیا از شاه حمایت میکردند. کسی بگوید امام خمینی با زور شمشیر پیش رفت. رهبری غدیر یعنی با علم، با معرفت، با شجاعت و تقوا و زهد. رهبری غدیر رهبری است که جاهل نباشد. ترسو نباشد. پشیمان نباشد. واقعاً اینها رهبر هستند وقتی آمریکا به اینها میگوید: در اجلاس غیر متعهدها در ایران نیایید، آنها هم نماینده بفرستند.
یکوقت امام حسین فرمود: اگر رهبر مردم مثل یزید شد، خاک بر سر مردم کنند. «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّة» (بحارالانوار/ج44/ص326) وای بر امتی که رهبرش با اخم آمریکا میترسد در اجلاس ایران بیاید. رهبر غدیر یعنی از احدی نترس. رهبر غدیر یعنی اطلاعات از علم غیب. رهبری غدیر یعنی عصمت. نه تحت تأثیر، نه تحت متلک، «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم» (مائده/54) در راه خدا از ذرهای نیش نمیترسد. رهبری غدیر چه کسی را جذب میکند؟ ابوذر و عمار و مالک را جذب میکند. رهبری غیر غدیر چه کسی را جذب میکند؟ ولید را جذب میکند. عمروعاص را جذب میکند. خط غدیر به اعدام سلمان رشدی فتوا میدهد. که سلمان رشدی میگوید: در یک روز دوازده بار جایم را عوض کردم. رهبری غدیر است که میگوید: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» (انفال/60) ما باید این رهبری غدیر را محکم بگوییم.
7- لزوم تبیین حقیقت غدیر و دوری از کتمان حقایق دینی
آقای قرائتی یک سؤال میکنیم. بحث رهبری غدیر اختلاف بین شیعه و سنی نمیاندازد؟ باسمه تعالی، نه. ما اگر غدیر خم را مطرح نکنیم و خوب دفاع نکنیم، طبق آیات و روایات، بدون تأسف یک حقیقت را کتمان کردیم. قرآن به کسانی که حقیقت را کتمان کنند میگوید: خدا بر اینها لعنت کند. فرشتهها و جن و انس بر اینها لعنت کند. «یَکْتُمُونَ» حقیقت را کتمان میکنند، «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/159) ما اگر حقیقت را نگوییم، لعنت خدا و فرشتهها بر ما. منتهی یک طوری میگوییم مشکل هم نداریم. باید بفهمیم در تاریخ چه شده. میگویند: آقای قرائتی ببین، این غدیر خم را ما قبول داریم. ولی مراد این است که علی را دوست داشته باشیم. «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه» هرکس مرا دوست دارد، علی را هم دوست داشته باشد. میگوییم: خوب دوستی بیعت نمیخواهد؟ شما کشمش را دوست داری. با کشمش بیعت میکنی؟ خربزه شیرین را دوست داری، با خربزه بیعت میکنی؟ عمهات را دوست داری، خالهات را دوست داری، بیعت میکنی؟ بیعت کردن یعنی سیاسی است، نه عاطفی. نه شکمی، دوستی یعنی چه؟ و در ثانی دوستی آفتاب داغ میخواهد. شما میدانی در غدیر خم چه شرایطی بود. من دیشب اینجا نوشتم. آفتاب داغ، کف پایشان میسوخت. لباسهایشان را کف پایشان میگذاشتند، بعد مخشان میسوخت. گاهی سر میکشیدند زیرا مخشان میسوخت. آفتاب داغ بود. روز روشن بود. سفر حج بود. حدود صد هزار نفر بود. بعد از نماز ظهر بود. سال آخر عمر بود. محل جدایی مسلمانها از یکدیگر بود. همراه با خداحافظی پیغمبر بود. از مردم اقرار گرفت به توحید و معاد و نبوت. با تبریک بود. با بیعت بود. دوستی که تبریک ندارد. دوستی که بیعت ندارد. دوستی که آفتاب داغ نمیخواهد. سه روز اینها معطل شدند. فرمود: پنشینید تا پیرمردهایی که در راه هستند برسند برای غدیر خم. جوانهایی هم که تند رفته بودند، فرمود: به جوانها بگویید: برگردند. آخر این همه آدم برگردد. سه روز زیر آفتاب داغ بایستند که پیرمردها برسند که بگویید علی را دوست داشته باشید. تازه دوستی، خوب دوستی یعنی دنبالش برو. شما اگر به خانمت بگویی دوستت دارم ولی پولت نمیدهم. میگوید: ای دروغگو! اگر دوستم داری بلند شو بازار برویم. به بچهات بگو دوستت دارم ولی بیسکوییت نمیخرم میگوید: دروغ میگویی. اگر ولایت معنای دوستی هم بگیرد یعنی پیروی، وگرنه ما علی را دوست داشته باشیم اما دینمان را از کسی دیگر بگیریم. دستور از کس دیگر بگیریم. هیچ سخنرانی را پیغمبر اقرار نگرفت. «الا تسمعون» صدا میآید؟ بله. «الا تسمعون» صدا میآید؟ بله. از چهار طرف اقرار گرفت. وقتی ماجرا را میخواندم نفهمیدم. بعد فهمیدم چرا پیغمبر از چهار طرف اقرار گرفت. (با حالت گریه) وقتی حق علی را ندادند. فاطمه زهرا شبها به خانه اصحاب میرفت. در را میزد. میگفتند: فاطمه، دختر پیغمبر، شب است، نصف شب در خانهی ما آمدی چه کنی؟ گفت: «جئتک مستغیثه، جئتک مستنصره» برای نصرت آمدم. تو در غدیر خم نبودی؟ گفتند: ما آن دورها بودیم صدا را نشنیدیم. تا گفتند: ما آن دورها بودیم صدا را نشنیدیم، فهمیدم چرا پیغمبر از چهار طرف پرسید: «الا تسمعون»؟ صدا را میشنوید؟ یعنی پیغمبر میدید که حضرت زهرا در خانهشان را بزند، بگویند: ما آن دورها بودیم صدا را نشنیدیم.
به هر حال غدیر خم را تبریک میگوییم. یهودیها و مسیحیها هردو گفتند. گفتند یک آیه در قرآن شماست، امروز دین کامل شد. امروز نعمت تمام شد. امروز کفار مأیوس شدند. اگر این جملهها در تورات ما بود، امروز را عید میگرفتیم. مهمترین روزها و عیدها عید غدیر است. امام رضا روز عید غدیر جایزه میداد. انگشتر و کفش و لباس میداد. نهار دادن عید غدیر، به یک نفر غذا بدهی انگار به همهی پیغمبران نهار دادهای. عید غدیر را پاس بداریم. خدا را شکر که دست بشر را در دست رهبر معصوم گذاشتهای. و آنچه بر بشر، و آنچه بلا و نکبت بر بشر نازل میشود به خاطر رهبران بیلیاقت است. و لذا دعای ندبه میگوید: «این الحسن و این الحسین، این... این» کجا هستند رهبران معصوم؟ آنها رفتند، غیر معصوم آمدند. این شد که شد.
خدایا ما و نسل ما را از بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. خدایا قلب امام زمان را برای همیشه از ما شاد بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»