نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

باسمه تعالی
سعی حقیر در این وبلاگ این است که در حد توان آشنایی بیشتری نسبت به ارزشمندترین یادگاران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کنیم و در مسیر بندگی و تقرب به خدای متعال به دامان آن دو ثقل الاهی تمسک جوییم که راهیابی به حقیقت بندگی جز از طریق آن دو ، میسر نمی گردد.(واحد قرآن و عترت علیهم السلام مدرسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۱، ۱۵:۲۲ - شاگرد بنّا
    احسنت
نویسندگان

قول سدید

يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۹ ب.ظ

اى مؤمنان، از خداوند پروا کنید و سخن محکم و استوار بگویید تا کارهایتان را براى شما اصلاح کند و گناهانتان را براى شما بیامرزد و هر کس که از خداوند و رسول او اطاعت کند [بداند که‏] به کامیابى بزرگ نایل آمده است.


تفسیر حضرت علامه طباطبایی

" یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً" کلمه" سدید" از ماده" سداد" است، که به معناى اصابت رأى، و داشتن رشاد(هدایت و رشدو استحکام) است، و بنا بر این، قول سدید، عبارت است از کلامى که هم مطابق با واقع باشد، و هم لغو نباشد، و یا اگر فایده دارد، فایده‏اش چون سخن‏چینى و امثال آن، غیر مشروع نباشد. پس بر مؤمن لازم است که به راستى آنچه مى‏گوید مطمئن باشد، و نیز گفتار خود را بیازماید، که لغو و یا مایه افساد نباشد.

 [توضیحى در باره اینکه صلاح اعمال و غفران ذنوب را نتیجه و فرع بر" قول سدید" آورد]

" یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً" اصلاح اعمال" و" مغفرت ذنوب" را نتیجه قول سدید دانسته، و فرموده: قول سدید بگویید، تا اعمالتان صالح گردد، و گناهانتان آمرزیده شود، و این بدان جهت است که وقتى نفس آدمى عادت کرد به راستى، و به قول سدید، و به هیچ وجه آن را ترک نکرد، دیگر دروغ از او سر نمى‏زند، و سخن لغو، و یا سخنى که فساد از آن برخیزد از او شنیده نمى‏شود، و وقتى این صفت در نفس رسوخ یافت، بالطبع از فحشاء و منکر، و سخن لغو دور گشته، در چنین وقتى اعمال انسان صالح مى‏شود، و بالطبع از عمرى که در گناهان مهلک صرف کرده، دریغ مى‏خورد، و از کرده‏ها پشیمان مى‏گردد، و همین پشیمانى توبه است.

و وقتى توبه کرد، و خدا هم در ما بقى عمر از ارتکاب گناهان مهلک محافظتش فرمود، دیگر گناهان کوچک خیلى خطرى نیست، چون خود خدا وعده داده که اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید، ما صغیره‏هایتان را مى‏آمرزیم،" إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ" و در نتیجه ملازمت قول سدید انسان را به سوى صلاح اعمال کشانیده، و به اذن خدا به آمرزش گناهان منتهى مى‏شود.

" وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً"- این جمله وعده‏اى است جمیل به کسانى که همه اعمال صالح را بجا آورند و از همه گناهان اجتناب کنند، چون فوز عظیم را مترتب بر طاعت خدا و رسول کرده.

با این آیه، سوره احزاب در حقیقت تمام شده است، چون مساله اطاعت خدا و رسول، کلام جامعى است که همه احکام سابق از واجبات و محرمات را شامل مى‏شود، و دو آیه بعدى به منزله متمم براى آیه مورد بحث است.

سیره امام در کلام آقا

خطبه‏ هاى نماز جمعه‏ى تهران در حرم امام خمینى (ره) در بیست و یکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)

14/ 03/ 1389

21 جمادى‏الثانى 1431

خطبه‏ى اول‏

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم‏

 

و الحمد للَّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نتوکّل علیه و نستغفره و نتوب إلیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة اللَّه فی الأرضین و صلّ على أئمّة المسلمین و حماة المستضعفین و دعاة الى اللَّه‏

اوصیکم عباد اللَّه و نفسى بتقوى اللَّه‏

همه‏ى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه مى‏کنم به رعایت تقوا؛ که خداى متعال مى‏فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا. یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم و من یطع اللَّه و رسوله فقد فاز فوزا عظیما».[1] تقواى الهى را در رفتار، در گفتار، حتّى در پندار خود باید رعایت کنیم؛ یعنى مراقب باشیم در رفتار خود، در کردار خود، در گفتار خود، ذره‏اى از رضاى الهى و حق، تعدى و تجاوز نکنیم. امیدوارم خداوند متعال به این بنده‏ى حقیر توفیق بدهد که امروز بتوانیم با تمسک به این اصل اساسى قرآنى- یعنى سخن گفتن بر اساس تقوا- عرایض خود را عرض کنیم.

این روزها ایام عید ولادت صدیقه‏ى کبرى و فاطمه‏ى زهرا، بانوى دو عالم، سیده‏ى نساء عالمین (سلام اللَّه علیها) است. از روح ملکوتى این بنده‏ى خالص الهى مدد بگیریم و ان‏شاءاللَّه این نماز جمعه را که به مناسبت بیست و یکمین سالگرد رحلت امام راحل (رضوان اللَّه تعالى علیه) است، با احترام و تکریم به مقام این آیت عظماى پروردگار برگزار کنیم و یاد و نام مبارک و ماندگار امام بزرگوارمان را همچنان که در این بیست و یک سال، ملت ما به بهترین وجهى در دل و جان خود، در زبان خود، در فضاى زندگى خود حفظ کرده‏اند، باز هم حفظ کنیم و به‏پیش ببریم.

______________________________
(1) احزاب 70 و 71؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا پروا دارید و سخنى استوار گوئید تا اعمال، شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید. و هرکس خدا و پیامبرش را فرمان بَرد، قطعاً به رستگارى بزرگى نائل آمده است.»

بیانات، سال‏1389، ص: 77

امروز درباره‏ى امام بزرگوار در خطبه‏ى اول عرایضى را عرض مى‏کنم؛ نگاه به امام از منظر یک شاخص. این نگاه از این جهت اهمیت پیدا مى‏کند که چالش اصلى همه‏ى تحولات بزرگ اجتماعى- از جمله انقلابها- صیانت از جهت‏گیرى‏هاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهم‏ترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهائى دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت مى‏کند. این جهت‏گیرى باید حفظ شود. اگر جهت‏گیرى به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. لذا شما در قرآن ملاحظه مى‏کنید که در سوره‏ى مبارکه‏ى هود، خداى متعال به پیغمبرش مى‏فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا انّه بما تعملون بصیر».[2] پیغمبر را امر مى‏فرماید به استقامت. استقامت، یعنى پایدارى؛ راه را مستقیم ادامه دادن؛ در جهت درست حرکت کردن. نقطه‏ى مقابل این حرکت مستقیم در این آیه‏ى شریفه، طغیان قرار داده شده است؛ «و لا تطغوا». طغیان، یعنى سرکشى؛ منحرف شدن. به پیغمبر مى‏فرماید: هم تو- شخصاً- هم کسانى که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید؛ «انّه بما تعملون بصیر». مرحوم علامه‏ى طباطبائى بزرگوار در تفسیر المیزان مى‏فرماید: لحن این آیه، لحن تشدد است؛ هیچ نشانه‏ى رحمت در این آیه نیست. خطاب به خود پیغمبر است؛ «من افراد النّبىّ بالذّکر». در درجه‏ى اول، خود پیغمبر را مخاطب قرار مى‏دهد: «فاستقم». لذا این آیه به نحوى است که پیغمبر اکرم درباره‏ى سوره‏ى هود فرمودند: «شیّبتنى سوره هود»؛ سوره‏ى هود مرا پیر کرد. این به خاطر همین آیه است. در روایت است که آن بخشى از سوره‏ى هود که پیغمبر مى‏فرماید «من را پیر کرد»، همین آیه‏ى مبارکه است؛ به خاطر تشدیدى که در این آیه هست. در حالى که در یک جاى دیگر قرآن هم دارد: «فلذلک فادع و استقم کما امرت»،[3] اما عنوان «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا»- منحرف نشوید، از راه برنگردید- خطاب سختى است که به خود پیغمبر است. این خطاب، دل پیغمبر را مى‏لرزاند. این به خاطر همین است که تغییر جهت‏گیرى‏ها و منحرف شدن از راه اصلى- که هویت اصلى هر انقلابى به آن جهت‏گیرى‏هاست و در واقع، سیرت انقلابها همین جهت‏گیرى‏هاى اصلى است- بکلى راه را عوض مى‏کند و این انقلاب به هدفهاى خود نمى‏رسد. اهمیت این قضیه از این باب است که تغییر جهت‏گیرى‏ها تدریجى است، نامحسوس است؛ این‏جور نیست که از اول کار، این تغییر جهت‏گیرى با 180 درجه اتفاق بیفتد؛ اول با زاویه‏هاى خیلى کوچکتر، این تغییر شروع مى‏شود؛ هرچه ادامه پیدا مى‏کند، فاصله‏ى راه اصلى- که صراط مستقیم است- با این انحراف، روزبه‏روز بیشتر مى‏شود. این یک جهت است.

جهت دیگر این است که آن کسانى که در پى تغییر هویت انقلاب برمى‏آیند، معمولًا با پرچم رسمى و با تابلو جلو نمى‏آیند؛ آن‏چنانى حرکت نمى‏کنند که معلوم بشود اینها دارند با این حرکت مخالفت مى‏کنند؛ حتّى گاهى به‏عنوان طرفدارى از حرکت انقلاب، یک اقدامى مى‏کنند، یک اظهارى مى‏کنند، کارى مى‏کنند، زاویه ایجاد مى‏کنند؛ انقلاب از جهت‏گیرى خود بکلى دور مى‏افتد، برکنار مى‏شود.

______________________________
(1) هود: 112؛ «پس همان گونه که دستور یافته‏اى، ایستادگى کن. و هرکه با تو توبه کرده [نیز چنین کند]. و طغیان مکنید؛ که او به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست.»

(2) شورى: 15؛ «بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مأمورى، ایستادگى کن ...»

بیانات، سال‏1389، ص: 78

براى اینکه این جهت‏گیرى غلط و این انحراف اتفاق نیفتد، احتیاج به شاخصهاى معینى هست. باید سر راه، شاخصهائى وجود داشته باشد. اگر این شاخصها بود، روشن بود، واضح بود، در معرض دید مردم بود، انحراف اتفاق نمى‏افتد؛ اگر کسى هم در جهت انحراف کار کند، از نظر توده‏ى مردم شناخته مى‏شود؛ اما اگر شاخصى وجود نداشت، آن وقت خطر جدى خواهد شد.

خوب، شاخص در انقلاب ما چیست؟ این خیلى مهم است. سى سال است که ما در جهت این انقلاب حرکت مى‏کنیم. ملت ما بصیرت به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند، حقاً و انصافاً لیاقت به خرج دادند. این انقلاب را سى سال است شما دارید جلو مى‏برید؛ اما خطر وجود دارد. دشمن انقلاب، دشمن امام بیکار نمى‏نشیند؛ سعى مى‏کند این انقلاب را از پا در بیاورد. چه جور؟ با منحرف کردن راه انقلاب. بنابراین لازم است ما شاخص داشته باشیم.

من عرض مى‏کنم بهترین شاخصها، خود امام و خط امام است. امام بهترین شاخص براى ماست. اگر این تشبیه با همه‏ى فاصله‏اى که وجود دارد، به نظر برسد، عیبى ندارد که تشبیه کنیم به وجود مقدس پیغمبر که قرآن مى‏فرماید: «لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوه حسنه لمن کان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر».[4] خود پیغمبر اسوه است؛ رفتار او، کردار او، اخلاق او. یا در یک آیه‏ى شریفه‏ى دیگر مى‏فرماید: «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الّذین معه»؛[5] ابراهیم و یاران ابراهیم اسوه‏اند. در اینجا یاران ابراهیمِ پیغمبر هم ذکر شده‏اند تا کسى نگوید که پیغمبر معصوم بود یا ابراهیم معصوم بود، ما نمى‏توانیم از آنها تبعیت کنیم؛ نه، «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انّا براء منکم و ممّا تعبدون من دون اللَّه کفرنا بکم» تا آخر آیه‏ى شریفه.

در مورد امام بزرگوار که شاگرد این مکتب و دنباله‏روِ راه این انبیاى عظام است، همین معنا صدق مى‏کند. خود امام برجسته‏ترین شاخصهاست؛ رفتار امام، گفتار امام. خوشبختانه بیانات امام در دسترس است، تدوین شده است. وصیت‏نامه‏ى امام آشکارا همه‏ى مافى‏الضمیر امام را براى آینده‏ى انقلاب تبیین مى‏کند. نباید اجازه داد این شاخصها غلط تبیین شوند، یا پنهان بمانند، یا فراموش بشوند. اگر این شاخصها را ما بد تبیین کردیم، غلط ارائه دادیم، مثل این است که یک قطب‏نما را در یک راه از دست بدهیم، یا قطب‏نما از کار بیفتد. فرض کنید در یک مسیر دریائى یا در یک بیابان که جاده‏اى هم وجود ندارد، قطب‏نماى انسان آسیب ببیند و از کار بیفتد؛ انسان متحیر مى‏ماند. اگر نظرات امام، بد بیان شد، بد تبیین شد، مثل این است که قطب‏نما از کار بیفتد، راه گم مى‏شود؛ هرکسى به سلیقه‏ى خود، به میل خود حرفى مى‏زند. بدخواهان هم در این میان از فرصت استفاده مى‏کنند، راه را جورى تبیین مى‏کنند که ملت به اشتباه بیفتد.

______________________________
(1) احزاب: 21

(2) ممتحنه: 4

بیانات، سال‏1389، ص: 79

مواضع امام بایستى به طور روشن و واضح- همان‏طورکه خود او گفت، همان‏طورکه خود او نوشت- تبیین شود؛ این ملاک راه امام و خط امام و صراط مستقیم انقلاب است. یک نفر صریح مى‏گوید من امام را قبول ندارم- این بحث دیگرى است- خیلى خوب، پیروان امام و طرفداران امام با کسى که صریح بگوید من امام را قبول ندارم، راه او را غلط مى‏دانم، حسابشان روشن است؛ اما اگر قرار است در خط امام، با اشاره‏ى انگشت امام، این انقلاب پیش برود، باید معلوم باشد، روشن باشد و مواضع امام بزرگوارمان به درستى تبیین شود.

نباید براى خوشامد این و آن، برخى از مواضع حقیقى امام را یا انکار کرد، یا مخفى نگهداشت. بعضى این‏جور فکر مى‏کنند- و این فکر غلطى است- که براى اینکه امام پیروان بیشترى پیدا کند، کسانى که مخالف امام هستند، آنها هم به امام علاقه‏مند شوند، بایستى ما بعضى از مواضع صریح امام را یا پنهان کنیم یا نگوئیم یا کمرنگ کنیم؛ نه، امام هویتش، شخصیتش به همین مواضعى است که خود او با صریح‏ترین بیانها، روشن‏ترین الفاظ و کلمات، آنها را بیان کرد. همین‏ها بود که دنیا را تکان داد. همین مواضع صریح بود که توده‏هاى عظیم را مشتاق ملت ایران و بسیارى را پیرو ملت ایران کرد. این نهضت عظیم جهانى که شما امروز در گوشه و کنار دنیاى اسلام نشانه‏هاى آن را مى‏بینید، از این طریق به راه افتاد.

امام را صریح باید آورد وسط میدان. مواضعش بر علیه استکبار، مواضعش بر علیه ارتجاع، مواضعش بر علیه لیبرال‏دموکراسى غرب، مواضعش بر علیه منافقان و دورویان را باید صریح گذاشت. کسانى که تحت تأثیر آن شخصیت عظیم قرار گرفتند، این مواضع را دیدند و تسلیم شدند. نمى‏شود به خاطر اینکه زید و عمرو از امام خوششان بیاید، ما مواضع امام را پنهان کنیم یا پوشیده کنیم یا آن چیزهائى که به نظرمان تند مى‏آید، کمرنگ کنیم. عده‏اى در یک دورانى- که ما آن دوران را به یاد داریم؛ دوران جوانى‏هاى ما- براى اینکه اسلام علاقه‏مندان و طرفدارانى پیدا کند، بعضى از احکام اسلام را کمرنگ مى‏کردند، ندیده مى‏گرفتند؛ حکم قصاص را، حکم جهاد را، حکم حجاب را انکار و پنهان مى‏کردند، مى‏گفتند اینها از اسلام نیست، قصاص از اسلام نیست، جهاد از اسلام نیست، براى اینکه فلان مستشرق یا فلان دشمن مبانى اسلامى از اسلام خوشش بیاید! این غلط است. اسلام را با کلیتش بایستى بیان کرد.

بیانات، سال‏1389، ص: 80

امام منهاى خط امام، آن امامى نیست که ملت ایران به نفس او، به هدایت او جانشان را کف دست گرفتند، فرزندانشان را به کام مرگ فرستادند، از جان و مالشان دریغ نکردند و بزرگترین حرکت قرن معاصر را در این نقطه‏ى عالم به وجود آوردند. امام منهاى خط امام، امام بى‏هویت است. سلب هویت از امام، خدمت به امام نیست. مبانى امام، مبانى روشنى بود. این مبانى- اگر کسى نخواهد مجامله کند، تعارف کند- در کلمات امام، در بیانات امام، در نامه‏هاى امام، و بخصوص در وصیت‏نامه‏ى امام- که کوتاه‏شده‏ى همه‏ى آن مواضع است- منعکس است. این مبانى فکرى همان چیزى است که آن موج عظیم و سهمگین را علیه غارتگرى‏هاى غرب و یکه‏تازیهاى آمریکا در دنیا به وجود آورد. شما خیال مى‏کنید اینکه رئیس جمهورهاى گوناگون آمریکا به هر کشورى از این کشورهاى آسیا و خاورمیانه سفر کردند، حتّى در بعضى از کشورهاى اروپائى مردم جمع شدند و علیه آنها شعار دادند، همیشه این‏جور بود؟ نه، این حرکت امام بود، افشاگرى امام بود، موضعگیرى امام بود که استکبار را رسوا کرد، صهیونیسم را رسوا کرد، و روح مقاومت را در ملتها و بخصوص در جوامع اسلامى زنده کرد.

این کج‏اندیشى است که ما مواضع امام را انکار کنیم. این کج‏اندیشى را هم متأسفانه بعضاً کسانى انجام مى‏دهند که یک وقتى خودشان جزو مروجان افکار امام بودند یا جزو پیروان امام بودند. حالا به هر دلیلى راه‏ها کج مى‏شود، هدفها گم مى‏شود، یک عده‏اى برمى‏گردند؛ بعد از آنکه سالهاى متمادى براى امام و براى این هدفها حرف زدند و حرکت کردند، در مقابل این اهداف و این مبانى مى‏ایستند و آن حرفها را مى‏زنند!

خوب، خط امام اجزائى دارد. مهمترینِ آنچه که در مورد خط امام و راه امام مى‏شود گفت، چند نکته است که من عرض مى‏کنم. و بخصوص به جوانها عرض مى‏کنم: بروید وصیت‏نامه‏ى امام را بخوانید. امامى که دنیا را تکان داد، امامى است که در این وصیت‏نامه منعکس است، در این آثار و گفتار منعکس است.

اولین و اصلى‏ترین نقطه در مبانى امام و نظرات امام، مسئله‏ى اسلام ناب محمدى است؛ یعنى اسلام ظلم‏ستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائى» را در فرهنگ سیاسى ما وارد کرد. اسلام آمریکائى یعنى اسلام تشریفاتى، اسلام بى‏تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‏خواهى، اسلام بى‏تفاوت در مقابل دست‏اندازى به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامى که با همه‏ى اینها مى‏سازد. این اسلام را امام نامگذارى کرد: اسلام آمریکائى.

فکر اسلام ناب، فکر همیشگى امام بزرگوار ما بود؛ مخصوص دوران جمهورى اسلامى نبود؛ منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامى امکان‏پذیر نبود. اگر نظام سیاسى کشور بر پایه‏ى شریعت اسلامى و تفکر اسلامى نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه‏ى واقعى و حقیقى بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهورى اسلامى را اوجب واجبات مى‏دانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجب‏ترین واجبها، صیانت از جمهورى اسلامى است؛ چون صیانت اسلام- به معناى حقیقى کلمه- وابسته‏ى به صیانت از نظام سیاسى اسلامى است. بدون نظام سیاسى، امکان ندارد.

بیانات، سال‏1389، ص: 81

امام جمهورى اسلامى را مظهر حاکمیت اسلام مى‏دانست. براى همین، امام جمهورى اسلامى را دنبال کرد، در راهش آن همه تلاش کرد و با آن شدت و حدت و اقتدار پاى جمهورى اسلامى ایستاد. امام که دنبال قدرت شخصى نبود؛ امام دنبال این نبود که خودش بتواند قدرتى پیدا کند. مسئله‏ى امام، مسئله‏ى اسلام بود؛ لذا پاى جمهورى اسلامى ایستاد. این مدل نو را امام به دنیا عرضه کرد؛ یعنى مدل جمهورى اسلامى.

اساسى‏ترین مسئله در جمهورى اسلامى، مبارزه با حاکمیتهاى زورگویانه و اقتدارطلب دنیاست که در شکلهاى مختلف خودش را نشان مى‏دهد. حکومت دیکتاتورى و اقتدارطلب، فقط حکومت پادشاهان نیست؛ این یکى از انواع حکومت دیکتاتورى است. آن زمان دیکتاتورى‏هاى چپ وجود داشت، که دیکتاتورى یک‏حزبى در کشورها بود؛ هر کار مى‏خواستند، با آحاد ملت مى‏کردند؛ کسى هم به ملت پاسخگو نبود. در واقع ملت دست یک اقلیت محدودى زندانى بود. این هم یک نوع دیکتاتورى بود. یک نوع دیکتاتورى هم دیکتاتورى سرمایه‏داران است که در نظامهاى بظاهر مردم‏سالار- نظامهاى لیبرال‏دموکراسى- تجلى پیدا مى‏کند. این هم نوعى دیکتاتورى است، منتها دیکتاتورى بسیار هوشمندانه و غیر مستقیم؛ در واقع دیکتاتورى سرمایه‏دارها و صاحبان ثروتهاى بزرگ است.

امام جمهورى اسلامى را در مقابل این طاغوتهاى بشرى به وجود آورد؛ اسلام را- که در دل اسلامیت، تکیه‏ى به مردم و رأى مردم و خواست مردم وجود دارد- معیار اصلى این نظام قرار داد. بنابراین جمهورى اسلامى، هم جمهورى است، یعنى متکى به آراء مردم است؛ هم اسلامى است، یعنى متکى به شریعت الهى است. این یک مدل نو است؛ این یکى از شاخصهاى عمده‏ى در خط امام است. هرکسى درباره‏ى حاکمیت نظام جمهورى اسلامى برخلاف این فکر کند، برخلاف فکر امام است؛ مدعى نشود که او دنباله‏روِ امام است، در عین حال این فکر را دارد؛ نه، فکر امام این است. این واضح‏ترین خط از خطوط اندیشه‏ى امام است.

یک شاخص دیگر در برنامه‏ى امام و خط امام و راه مستقیم امام، مسئله‏ى جاذبه و دافعه‏ى امام بود. انسانهاى بزرگ، جاذبه و دافعه‏شان هم میدان وسیع و گسترده‏اى دارد. همه جاذبه و دافعه دارند. شما با رفتار خودتان، یکى را به خودتان علاقه‏مند و متمایل مى‏کنید، یکى هم از شما مى‏رنجد؛ این جاذبه و دافعه است. اما انسانهاى بزرگ، جاذبه‏شان یک طیف وسیعى را به وجود مى‏آورد؛ دافعه‏ى آنها هم همین‏طور، یک طیف عظیمى را به وجود مى‏آورد. جاذبه و دافعه‏ى امام تماشائى است.

آنچه که مبنا و معیار جاذبه‏ى امام و دافعه‏ى امام بود، باز مکتب بود، اسلام بود؛ درست همان‏طورى‏که امام سجاد (سلام اللَّه علیه) در دعاى صحیفه‏ى سجادیه- دعاى ورود در ماه رمضان- به خداوند متعال عرض مى‏کند. مکرر عرض کرده‏ایم که دعاهاى امام سجاد واقعاً جزو برترین گنجینه‏هاى معارف اسلامى است. در این دعاها معارفى وجود دارد که انسان اینها را از روایات و آثار روائى نمى‏تواند به دست بیاورد؛ در دعاها صریح اینها بیان شده است. در دعاى چهل و چهارم صحیفه‏ى سجادیه- که دعاى ورود در ماه رمضان است و امام سجاد آن را مى‏خواندند- حضرت چیزهائى را از خداى متعال براى ماه رمضان درخواست مى‏کنند؛ از جمله‏ى چیزهائى که درخواست مى‏کنند، این است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو مى‏خواهیم که با همه‏ى دشمنانِ خودمان صلح کنیم، سلم و مدارا پیشه کنیم. بعد بلافاصله مى‏فرمایند: «حاشى من عودى فیک و لک فإنه العدوّ الّذى لا نوالیه و الحرب الّذى لا نصافیه»؛ مگر آن دشمنى که من به خاطر تو با او دشمنى کردم، در راه تو با او دشمنى کردم. این دشمنى است که ما هرگز با او دم از آشتى نخواهیم زد و دل ما با او صاف نخواهد شد.

بیانات، سال‏1389، ص: 82

امام این‏جورى بود؛ دشمنىِ شخصى با کسى نداشت. اگر کدورتهاى شخصى‏اى هم بود، امام زیر پا مى‏گذاشت؛ اما دشمنى به خاطر مکتب، براى امام بسیار جدى بود. همان امامى که از اول شروع نهضت در سال 1341 روى توده‏ى مردم، انواع و اقسام افکار گوناگون در میان مردم، این‏جور آغوش باز کرده بود، مردم را از اهل هر قومى، از اهل هر گروه و مذهبى، با آغوش باز مى‏پذیرفت، همین امام در اول انقلاب یک مجموعه‏هائى را از خود طرد کرد. کمونیستها را صریح طرد کرد. آن روز براى خیلى از ماها که در اول انقلاب دست‏اندرکار مبارزه بودیم، این کار امام عجیب بود. در همان اوائل انقلاب، امام صریح در مقابل کمونیستها موضعگیرى کرد و اینها را از خودش جدا کرد. در مقابل لیبرال‏مسلکها و دلباختگان به نظامهاى غربى و فرهنگ غربى، امام قاطعیت نشان داد؛ اینها را از خود دور کرد، از خود جدا کرد؛ هیچ رودربایستى و ملاحظه‏اى نکرد. مرتجعین را- کسانى که حاضر نبودند حقائق الهى و روح قرآنى احکام اسلامى را قبول کنند و تحول عظیم را بپذیرند- از خودش طرد کرد. امام بارها مرتجعین را با تعبیرات سخت و تلخ محکوم کرد، از خود دور کرد. در تبرّى از افرادى که در دائره‏ى فکرى و مبانى اسلامى او قرار نمى‏گرفتند، امام تأمل نکرد؛ در حالى که با آنها هم دشمنى شخصى نداشت.

شما ملاحظه کنید به وصیت‏نامه‏ى امام؛ امام در همین وصیت‏نامه خطاب مى‏کند به کمونیستهائى که در داخل جنایت کرده بودند و به خارج کشور گریخته بودند. لحن امام را ملاحظه کنید. به اینها مى‏گوید: شما داخل کشور بیائید و مجازاتى را که قانون و عدالت براى شما مى‏گذارد، تحمل کنید و مجازات شوید. یعنى بیائید اعدام را یا حبس را یا سایر مجازاتها را تحمل کنید، براى اینکه خودتان را از عذاب الهى و نقمت الهى نجات دهید. با اینها دلسوزانه حرف مى‏زند. مى‏فرماید: اگر شهامت این را هم ندارید که بیائید مجازات خودتان را قبول کنید، لااقل آنجا که هستید، راهتان را عوض کنید، توبه کنید؛ با ملت ایران، با نظام اسلامى، با حرکت اسلامى مقابله نکنید؛ براى قدرتمندان و زورگویان، پیاده‏نظام نباشید.

امام دعواى شخصى ندارد؛ اما در دائره‏ى مکتب، با قاطعیت کامل، جاذبه و دافعه‏ى خود را اعمال مى‏کند. این یک شاخص عمده از زندگى امام و مکتب امام است. تولّى و تبرّى در عرصه‏ى سیاست هم باید تابع تفکر و فکر و مبانى اسلامى و مذهبى باشد؛ اینجا هم باید انسان ملاک و معیار را این قرار بدهد؛ ببیند خداى متعال از او چه مى‏خواهد.

با این روشى که امام در پیش گرفته بود و در گفتار و کردار او منعکس بود، نمى‏شود انسان خود را در خط امام بداند، دنباله‏روِ امام بداند، اما با کسانى که صریحاً پرچم معارضه‏ى با امام و اسلام را بلند مى‏کنند، خودش را در یک جبهه تعریف کند. نمى‏شود قبول کرد که آمریکا و انگلیس و سیا و موساد و سلطنت‏طلب و منافق بر روى یک محورى توافق کنند، حول یک محورى جمع بشوند، بعد آن محور باز ادعا کند که من خط امامم! این نمى‏شود، این قابل قبول نیست.

بیانات، سال‏1389، ص: 83

نمى‏شود با هرکس و ناکسى ائتلاف کرد. باید ببینیم دشمنان دیروز امام در برابر ما چه موضعى مى‏گیرند. اگر دیدیم مواضع ما جورى است که آمریکاى مستکبر، صهیونیست غاصب، مزدوران قدرتهاى گوناگون، مخالفین و معاندین امام و اسلام و انقلاب از ما تجلیل مى‏کنند، احترام مى‏کنند، بایستى در مواضعمان شک کنیم؛ باید بدانیم که راه درست و مستقیم را نمى‏رویم. این معیار است، این یک ملاک است. امام هم بارها بر همین تکیه مى‏کرد. امام مى‏فرمود- در نوشته‏جات امام وجود دارد، در اسناد قطعى فرمایشات امام این هست- که اگر از ما تعریف کردند، بدانیم که خیانت‏کاریم. این خیلى مهم است.

کسانى بیایند درست در خط مقابل امام حرکت کنند، درباره‏ى مسئله‏ى قدس در روز قدس آن‏جور موضعگیرى کنند، در روز عاشورا آن فضاحت را به بار بیاورند، بعد ما با کسانى که با اساس مبناى امام و حرکت امام صریحاً مخالفند، اظهار همراهى کنیم، خودمان را در کنار اینها قرار بدهیم و تعریف کنیم، یا در مقابل اینها سکوت کنیم؛ در عین حال بگوئیم ما دنباله‏روِ امامیم! این امکان ندارد، این قابل قبول نیست. ملت هم این را خوب فهمیدند. ملت این را مى‏بیند، مى‏داند، مى‏شناسد، مى‏فهمد.

یک شاخص دیگر در مشى امام و خط امام که خیلى مهم است، مسئله‏ى محاسبات معنوى و الهى است. امام در تصمیم‏گیرى‏هاى خود، در تدابیر خود، محاسبات معنوى را در درجه‏ى اول قرار مى‏داد. یعنى چه؟ یعنى انسان براى هر کارى که مى‏خواهد بکند، در درجه‏ى اول هدفش کسب رضاى الهى باشد؛ کسب پیروزى نباشد، به دست گرفتن قدرت نباشد، کسب وجاهت پیش زید و عمرو نباشد. هدف اول، رضاى الهى باشد. این یک. بعد هم به وعده‏ى الهى اطمینان و اعتماد داشته باشد. وقتى انسان هدفش رضاى خدا بود، به وعده‏ى الهى هم اعتماد و اطمینان داشت، آن وقت دیگر یأس معنا ندارد، ترس معنا ندارد، غفلت معنا ندارد، غرور معنا ندارد.

امام آن وقتى که تنها بود، مبتلاى به ترس نشد، مبتلاى به یأس نشد؛ آن وقتى هم که همه‏ى ملت ایران یک‏صدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهاى دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد. آن وقتى که خرمشهر به وسیله‏ى متجاوزین عراقى از دست رفت، امام مأیوس نشد؛ آن وقتى هم که خرمشهر را رزمندگان ما با دلاورى و فداکارى خود گرفتند، امام مغرور نشد؛ فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؛ یعنى ما هیچ‏کاره‏ایم. در همه‏ى حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همین‏جور بود. آن وقتى که تنها بود، وحشت نکرد؛ آن وقتى که غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد؛ غفلت هم نکرد. این اعتماد به خداست. وقتى رضاى خدا بود، قضیه این است.

به وعده‏ى الهى باید اعتماد کرد. خداى متعال در سوره‏ى «انّا فتحنا» مى‏فرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء»؛[6] خصوصیت منافق و مشرک از جمله این است که به خدا سوءظن دارند، وعده‏ى الهى را قبول ندارند، باور ندارند. اینکه خدا مى‏گوید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»،[7] این را آدم مؤمن با همه‏ى وجود قبول دارد؛ منافق این را قبول ندارد. خداوند مى‏فرماید: «علیهم دائره السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت مصیرا».[8] کسانى که به خدا سوءظن دارند، وضعیتشان این‏جور است.

امام به وعده‏ى الهى اطمینان داشت. ما براى خدا مجاهدت مى‏کنیم، قدم براى خدا برمى‏داریم، همه‏ى تلاش خودمان را به میدان مى‏آوریم؛ نتیجه را خداى متعال- آن‏چنان که وعده فرموده است- تحقق خواهد داد. ما براى تکلیف کار مى‏کنیم؛ اما خداى متعال بر همین عمل براى تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکى از خصوصیات مشى امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.

یکى از چیزهائى که در همین زمینه وجود داشت، رعایت تقواى عجیب امام در همه‏ى امور بود. تقوا در مسائل شخصى یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى و عمومى خیلى مشکل‏تر است، خیلى مهم‏تر است، خیلى اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه مى‏گوئیم؟ اینجا تقوا اثر مى‏گذارد. ممکن است ما با یکى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ درباره‏ى او چگونه قضاوت مى‏کنید؟ اگر قضاوت شما درباره‏ى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جاده‏ى تقواست. آیه‏ى شریفه‏اى که اول عرض کردم، تکرار مى‏کنم: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول‏ سدید، یعنى استوار و درست؛ این‏جورى حرف بزنیم. من مى‏خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف مى‏زنند، مى‏نویسند، اقدام مى‏کنند؛ کاملًا رعایت کنید. این‏جور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن‏کس از جاده‏ى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ‏کس نباید ظلم کرد.

______________________________
(1) فتح: 6

(2) حج: 40؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین‏] او را یارى مى‏کند، یارى مى‏دهد ...»

(3) فتح: 6؛ «... بدِ زمانه بر آنان باد! و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده؛ و [چه‏] بد سرانجامى است.»

بیانات، سال‏1389، ص: 84

من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست- نمى‏خواهم اسم بیاورم؛ یکى از چهره‏هاى معروف دنیاى اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه مى‏شناسند- امام یک تأملى کردند، گفتند: نمى‏شناسم. بعد هم یک جمله‏ى مذمت‏آمیزى راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فرداى آن روز یا پس‏فردا- درست یادم نیست- صبح با امام کارى داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردى که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کارى را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسى که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمى‏شناسم». یعنى آن جمله‏ى مذمت‏آمیزى را که بعد از «نمى‏شناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلى مهم است. آن جمله‏ى مذمت‏آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلى از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنى یا تصرف معنوى ایشان بود، یا کم‏حافظگى من بود؛ نمى‏دانم چه بود، اما این‏قدر یادم هست که یک جمله‏ى مذمت‏آمیزى بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمى‏شناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوه حسنه».

درباره‏ى زیدى که شما او را قبول ندارید، دو جور مى‏شود حرف زد: یک جور آن‏چنانى که درست منطبق با حق است، یک جور هم آن‏چنانى که در آن آمیزه‏اى از ظلم وجود دارد. این دومى بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانى که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى مى‏توانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکى از خطوط اصلى حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم.

یکى دیگر از خطوط اصلى خط امام، نقش مردم است؛ هم در انتخابات که امام در این کار واقعاً یک حرکت عظیمى انجام داد، هم در غیر انتخابات، در مسائل گوناگون اجتماعى. در هیچ انقلابى در دوران انقلابها- که نیمه‏ى اول قرن بیستم، دوران انقلابهاى گوناگون است؛ در شرق و غرب دنیا انقلابهاى مختلفى با شکلهاى مختلف به وجود آمد- سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزى انقلاب، یک رفراندوم عمومى براى انتخاب شیوه‏ى حکومت و نظام حکومتى انجام بگیرد؛ اما به همت امام در ایران این اتفاق افتاد. هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که قانون اساسى تدوین و تصویب شد. در آن ماه‏هاى اول که تدوین قانون اساسى هنوز انجام نشده بود و تأخیر افتاده بود، یادم هست یک روز امام ماها را خواستند، رفتیم قم- آن وقت ایشان هنوز قم بودند- با اوقات تلخى گفتند که قانون اساسى را زودتر تدوین کنید. آن وقت انتخابات مجلس خبرگان راه افتاد و مردم خبرگان را براى تدوین قانون اساسى انتخاب کردند؛ بعد هم که قانون اساسى تدوین شد، آن را به رأى عمومى گذاشتند؛ رفراندوم شد، مردم قانون اساسى را انتخاب کردند. بعد هم انتخابات ریاست جمهورى و مجلس برگزار شد. در سخت‏ترین دوران جنگ که تهران زیر بمباران دشمن بود، انتخابات تعطیل نشد؛ حتّى تا امروز یک روز انتخابات در ایران تأخیر نیفتاده است. کدام دموکراسى را در دنیا شما سراغ دارید؟ انقلابها که هیچ؛ در هیچ دموکراسى‏اى، با این دقت، سر موقع، آراء مردم به صندوقها ریخته نمى‏شود. این خط امام است.

بیانات، سال‏1389، ص: 85

در غیر مسائل انتخابات هم بارها مردم مورد توجه امام قرار گرفتند و امام به نقش آنها اشاره‏ى روشن کردند، گاهى تصریح کردند؛ در یک جاهائى گفتند: اگر مسئولین فلان کار را که باید انجام بدهند، انجام ندهند، مردم خودشان وارد مى‏شوند و انجام مى‏دهند.

یک نقطه‏ى دیگر از نقاط روشن خط امام، جهانى بودن نهضت است. امام نهضت را جهانى مى‏دانست و این انقلاب را متعلق به همه‏ى ملتهاى مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفى مى‏کرد. امام از این ابائى نداشت. این غیر از دخالت در امور کشورهاست، که ما نمى‏کنیم؛ این غیر از صادر کردن انقلاب به سبک استعمارگران دیروز است، که ما این کار را نمى‏کنیم، اهلش نیستیم؛ این معنایش این است که بوى خوش این پدیده‏ى رحمانى باید در دنیا پراکنده شود، ملتها بفهمند که وظیفه‏شان چیست، ملتهاى مسلمان بدانند که هویتشان چگونه است و کجاست. یک نمونه‏ى این نگاه جهانى، موضعگیرى امام در باب فلسطین است. امام صریحاً فرمود: اسرائیل یک غده‏ى سرطانى است. خوب، غده‏ى سرطانى را چه کار مى‏کنند؟ غیر از قطع غده، چه علاجى مى‏توان براى آن کرد؟ امام ملاحظه‏ى کسى را نکرد. منطق امام این بود. این حرف شعارى نیست؛ این منطقى است. فلسطین یک کشور تاریخى است. در طول تاریخ، کشورى وجود داشته است به نام فلسطین. یک عده‏اى با پشتیبانى قدرتهاى ستمگر عالم آمده‏اند با عنیف‏ترین و شدیدترین وجهى این ملت را از این کشور بیرون کرده‏اند؛ کشتند، تبعید کردند، شکنجه کردند، اهانت کردند، این ملت را بیرون کردند- که امروز چند میلیون آواره‏ى فلسطینى در کشورهاى هم‏جوار فلسطین اشغالى و در کشورهاى دیگر زندگى مى‏کنند؛ اغلب هم توى اردوگاه‏ها- در واقع آمدند کشور را از صحنه‏ى جغرافیا حذف کردند، ملت را بکلى از هستى ساقط کردند، یک واحد جغرافیائى جعلى و جدیدى به جاى آن تحمیل کردند و اسمش را گذاشتند اسرائیل. ببینید منطق چه اقتضاء مى‏کند؟ حرفى که ما در مورد مسئله‏ى فلسطین داریم، یک حرف شعارى نیست؛ یک حرف صددرصد منطقى است.

یک عده قدرتمند که در رأس آنها اول انگلیس بود، بعد هم آمریکا ملحق شد، دنباله‏روِ آنها هم کشورهاى غربى، آمده‏اند مى‏گویند کشور فلسطین و ملت فلسطین باید حذف بشوند تا به جاى آن، کشورى به نام اسرائیل و ملت جعلى‏اى به نام ملت اسرائیل به وجود بیاید. این یک حرف؛ یک حرف دیگر هم در مقابلش هست که حرف امام است؛ مى‏گوید: نه، این واحد جعلى و تحمیلى باید حذف شود؛ به جاى آن، ملت اصلى و کشور اصلى و واحد جغرافیائى اصلى سر کار بیاید. از این دو حرف، کدام منطقى است؟ آن حرفى که متکى به سرنیزه و سرکوب است و مى‏خواهد یک نظام سیاسى را، یک واحد جغرافیائىِ تاریخى را با چند هزار سال سابقه، بکلى از صحنه‏ى جغرافیا حذف کند، این منطقى است یا آن حرفى که مى‏گوید نه، این واحد اصلى جغرافیائى باید بماند، آن واحد جعلى و تحمیلى باید از بین برود؟ امام این را مى‏گفت. این منطقى‏ترین حرفى است که در باب اسرائیل غاصب و در باب مسئله‏ى فلسطین مى‏شود گفت. امام این را گفت؛ صریح هم این را بیان کرد. حالا اگر کسى این حرف را به اشاره هم بیان کند، یک عده‏اى که مدعى خط امامند، مى‏گویند آقا چرا این حرف گفته شد؟! خوب، این حرف امام است؛ این منطق امام است؛ این منطق صحیح است؛ همه‏ى مسلمانان عالم، همه‏ى آزادگان عالم، ملتهاى بى‏طرف باید این حرف را قبول کنند و بپذیرند. این، درست است. این، موضع امام است.

یک نکته‏ى آخر هم عرض بکنم. شما برادران و خواهران عزیز در گرماى هوا تحمل کردید؛ خداوند ان‏شاءاللَّه شما را مأجور بدارد. یک نکته‏ى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونى اشخاص باشد. گذشته‏ى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است که حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلًا این‏جورى بوده، حالا هم لا بد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطه‏ى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائى ندارد. این همان قضاوتى بود که امام امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکى نبودند. جناب زبیر سوابقى درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسى از اصحاب امیر المؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابى بکر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابى بکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با على بن ابى طالب است. اسم این اشخاص در تاریخ ثبت است. اینها چیزهائى نیست که شیعه نقل کرده باشد؛ نه، این در همه‏ى کتب تواریخ ذکر شده است. یکى از آن اشخاصى که پاى منبر جناب ابى بکر بلند شد و از حق امیر المؤمنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقه‏ى زبیر است. مابین آن روز و روزى که زبیر روى امیر المؤمنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبیر اعتذار مى‏کنند، مى‏گویند آنها اجتهادشان به اینجا منتهى شد؛ خیلى خوب، حالا هرچى. ما راجع به اینکه آنها در مقابل خداى متعال چه وضعى دارند، الآن در مقام آن نیستیم؛ اما امیر المؤمنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیر المؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد. امام ملاکش این بود، معیارش این بود.

بعضى‏ها با امام از پاریس تو هواپیما بودند و آمدند ایران؛ اما در زمان امام به خاطر خیانت اعدام شدند! بعضى‏ها از دورانى که امام در نجف بود و بعد که به پاریس رفت، با ایشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند؛ اما بعد رفتار اینها، موضعگیرى‏هاى اینها موجب شد که امام اینها را طرد کرد، از خودش دور کرد. میزان، وضعى است که امروز بنده دارم. اگر خداى نکرده نفس اماره و شیطان، راه را در مقابل من منحرف کردند، قضاوت چیز دیگرى خواهد بود. مبناى نظام اسلامى این است و امام این‏جورى عمل کرد.

بیانات، سال‏1389، ص: 86

خطوط دیگرى را هم در زمینه‏ى راه امام و خط امام مى‏شود بیان کرد. آنچه که عرض شد، مهم‏ترین و مؤثرترینها بود. خوب است برادران، جوانان، اهل فکر و تحقیق، طلاب، دانشجویان، روى این مبانى فکر کنند، روى اینها کار کنند. فقط متن باقى نمانَد؛ این متنها درست توضیح داده شود، تبیین شود.

همه، بخصوص جوانهاى عزیز ما این را بدانند؛ آنچه که بعد از رحلت امام تا امروز اتفاق افتاده است، از دشمنى‏ها، کارشکنى‏ها، هر کارى که کردند، از هر نوعى که انجام دادند، نتوانسته است در پایه‏هاى این نظام اندک تزلزل و تکانى ایجاد کند؛ بلکه بعکس، هر ضربه‏اى که دشمن حواله‏ى جمهورى اسلامى کرده است، در نتیجه به استحکام بیشتر جمهورى اسلامى انجامیده است؛ درست مثل هشت سال جنگ تحمیلى. هشت سال همه‏ى قدرتهاى سیاسى و نظامى و مالى بزرگ دنیا پشت سر رژیم بعثى عراق ایستادند، با ایران اسلامى جنگیدند، همه‏ى توان خودشان را به میدان آوردند تا جمهورى اسلامى را شکست بدهند یا تضعیف کنند؛ نتیجه چه شد؟ وقتى که این هشت سال تمام شد، دنیا با کمال حیرت، ناظر به پا خاستن جمهورى اسلامى با یک قدرت دفاعى و نظامى بمراتب قوى‏تر و عظیم‏تر از هنگام جنگ شد. قدرت جمهورى اسلامى بعد از جنگ آن‏چنان در دنیا طلوع کرد که چشمها را خیره کرد. امروز هم همین‏جور است. هر اتفاقى که دشمنان برنامه‏ریزى کنند، افراد ساده‏دل و خام و غافل به هر نحوى با دشمنان همراهى کنند، با ایستادگى ملت ایران، نتیجه‏اش تقویت بیشتر جمهورى اسلامى است.

شما دیدید فتنه‏اى به وجود آمد، کارهائى شد، تلاشهائى شد، آمریکا از فتنه‏گران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهاى غربى دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنت‏طلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همه‏ى این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بیست و دوى بهمن، آن‏چنان عظمتى از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیل‏کرده‏ى امروز، ایرانیان امروز، آن‏چنان وضعیتى دارند که هر توطئه‏اى را دشمن علیه نظام جمهورى اسلامى زمینه‏چینى کند، به توفیق الهى توطئه را خنثى مى‏کنند. منتها توجه داشته باشید؛ باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوى مى‏کند، تقواست؛ آنچه ما را آسیب‏ناپذیر مى‏کند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامه‏ى این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار مى‏کند، تقواست.

پروردگارا! به محمد و آل محمد توفیق تقوا به همه‏ى ما، به آحاد این ملت مرحمت بفرما. پروردگارا! دلها را به هم نزدیک کن. پروردگارا! محور خط امام و شخصیت امام و هویت واقعى این انقلاب را روزبه‏روز در میان ملت ما برجسته‏تر کن. پروردگارا! قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود کن؛ ارواح طیبه‏ى شهدا را از ما خشنود کن؛ روح مطهر امام بزرگوار را از ما خشنود بفرما.[9]

 

 



[1] ( 1) احزاب 70 و 71؛« اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! از خدا پروا دارید و سخنى استوار گوئید تا اعمال، شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید. و هرکس خدا و پیامبرش را فرمان بَرد، قطعاً به رستگارى بزرگى نائل آمده است.»

[2] ( 1) هود: 112؛« پس همان گونه که دستور یافته‏اى، ایستادگى کن. و هرکه با تو توبه کرده‏[ نیز چنین کند]. و طغیان مکنید؛ که او به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست.»

[3] ( 2) شورى: 15؛« بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مأمورى، ایستادگى کن ...»

[4] ( 1) احزاب: 21

[5] ( 2) ممتحنه: 4

[6] ( 1) فتح: 6

[7] ( 2) حج: 40؛« ... و قطعاً خدا به کسى که‏[ دین‏] او را یارى مى‏کند، یارى مى‏دهد ...»

[8] ( 3) فتح: 6؛« ... بدِ زمانه بر آنان باد! و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده؛ و[ چه‏] بد سرانجامى است.»

[9] آیت‏اللّه العظمى سید على خامنه‏اى، بیانات، 25جلد.

  • ابراهیم سامانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی