لا فتی الا علی
در جنگ احد در مـرحـله اول نـبـرد، سـپاه قریش فرار کردند، و افراد تحت فرماندهى عبدالله بن جـبیر به منظور جمع آورى غنایم جنگى منطقه استقرار خود را رها کردند، گرچه عبدالله فـرمـان صـریح پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به یادشان آورد ولى آنان ترتیب اثر نـداده و بـیـش از 40 نـفـرشـان از تـپـّه سـرازیـر شـده بـه دنبال جمع آورى غنایم رفتند.
خـالد بـن ولید با گروهى سواره نظام که در کمین آنان بود، به آنان حمله کرد و پس از کـشـتـن آنان از پشت جبهه به مسلمانان یورش برد و این همزمان شد با بلند شدن پرچم آنـان تـوسـط یـکـى از زنـان قـریـش بـه نام عمرة بن علقمه، که جهت تشویق سربازان قریش به میدان جنگ آمده بودند. از این لحظه، وضع جنگ به کلى عوض شد؛ آرایش جنگى مسلمانان به هم خورد؛ صفوف آنان از هم پاشید؛ ارتـبـاط فـرمـانـدهـى با افراد قطع گردید و مسلمانان شکست خوردند و حدود هفتاد نفر از مجاهدین اسلام، از جمله حمزة بن عبدالمطلّب و مصعب بن عمیر،(یکى از پرچمداران ارتش اسلام)، به شهادت رسیدند.
از طـرف دیـگـر، چون شایعه کشته شدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) در میدان جنگ تـوسـط دشـمـن پـخـش گـردیـد، روحـیـه بـسـیـارى از مـسـلمـانـان متزلزل شد و در اثر فشار نظامى جدید سپاه شرک، اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب نشینى کرده و پراکنده شدند، و در میدان جنگ افرادى انگشت شمار در کنار پیامبر(صلى الله علیه و آله) ماندند و لحظات بحرانى و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید.حضرت علی علیه السلام چندین بار کافران را که قصد حضرت رسول داشتند متفرق کرد و پرچمداران را کشت و جمعی را به دوزخ فرستاد، جبرئیل گفت: «ای پیامبر خدا، از خود گذشتگی این است. پیامبر گفت: او از من است و من از اویم. جبرئیل گفت: من نیز از شمایم، گویند: در این وقت بانگی برآمد که «شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نیست»[1]
در تفسیر آیه مبارکه: «اذ همت طائفتان منکم ان تفشلا والله ولیهما و علی الله فلیتوکل المؤمنون»[2] آمده است: «در غزوه احد حضرت علی علیه السلام به تنهایی از چپ و راست شمشیر می زد و کفار را که قصد حضرت رسول صلی الله علیه وآله را داشتند به جهنم می فرستاد، فرشتگان از ثبات علی بن ابی طالب و دلاوری او تعجب نمودند تا که جبرئیل از آسمان ندا داد که «لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» [3]
----------------------------------
[1]. محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، تهران، انتشارات اساطیر، 1362ش، ج 3، ص 1027
[2]. آل عمران /122
[3]. منهج الصادقین، ج 2، ص 323. تفسیر نور الثقلین ؛ ج3 ؛ ص433 . شرح الکافی (مولی صالح مازندرانی) ج 12 ص- ۹۵/۰۲/۰۲