نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

نشریه قرآنی سراج منیر گامی است ناچیز در مسیر نورانی و بی انتهای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام

نشریه قرآنی سراج منیر

باسمه تعالی
سعی حقیر در این وبلاگ این است که در حد توان آشنایی بیشتری نسبت به ارزشمندترین یادگاران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کنیم و در مسیر بندگی و تقرب به خدای متعال به دامان آن دو ثقل الاهی تمسک جوییم که راهیابی به حقیقت بندگی جز از طریق آن دو ، میسر نمی گردد.(واحد قرآن و عترت علیهم السلام مدرسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ آبان ۰۱، ۱۵:۲۲ - شاگرد بنّا
    احسنت
نویسندگان

وظیفه روحانیت در قبال انقلاب

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ب.ظ

بسم الله الرّحمن الرّحیم‏

تصور من این است که براى اهل علم و آقایان روحانیون، این دوران، دوران بسیار حساسى است؛ چه روحانیونى که در دستگاه‏هاى دولتى، مثل دستگاه قضائى، یا دولت و نهادها مشغول خدمات رسمى و موظف هستند، و چه آقایانى که در شهرها به تدریس، یا امامت جمعه، یا امامت جماعات، یا منبر مشغولند. علت هم این است که امروز توقع مردم از ما بیش از گذشته است. روحانیت از مردم دعوتى کرد، مراجع اسلام و در رأس همه امام بزرگوار ما (طاب ثراه) از مردم براى عمل به اسلام و محقق کردن آن در متن جامعه، دعوت کردند. این دعوت، منجر به این انقلاب عظیم و تشکیل نظام جمهورى اسلامى شد. حالا خود دعوت‏ کننده که آمر بالبر است، قهراً دو تکلیف عمده بر دوش دارد: یکى تکلیف شخصى در عمل اوست فیما بینه و بین الله، یکى همگامى با انقلاب و خدمت در جهت پیشبرد انقلاب است.

هر دو هم مهم است؛ اما اگر خداى نکرده ما در تکلیف اول سستى کنیم و کوتاهى بخرج بدهیم، ایمان مردم به معنویت روحانیت سست خواهد شد؛ چون ما با توپ و تفنگ و این چیزها که پیش نبردیم؛ ما با اعتقادى که مردم به روحانیت داشتند، پیش بردیم.

من یک‏ وقت خدمت امام عرض کردم که در این انقلاب و در پیروزى آن، تمام ذخیره‏ى آبروى هزارساله‏ى روحانیت به کار آمد. این‏طور نبود که فقط روحانیت نسل حاضر و شخص امام بزرگوار (رضوان الله تعالى علیه) به تنهایى این کار را کرده باشند. آن‏ آبرویى که امام ما پیدا کرد، ناشى از هزار سال سابقه ‏ى خوب علماى شیعه در بین مردم بود. شیخ طوسى و سیّد مرتضى و علماى بزرگ فى‏ مابین آن دوره تا دوره‏ى ما، هرکدام قطره‏ یى بر این ظرف آبرو و حیثیت روحانیت شیعه اضافه کردند. مجموع این آبرو به کار آمد، تا این انقلاب پیروز شد. ایشان این حرف را تصدیق فرمودند.

اگر امروز خداى ناخواسته در همان رفتار شخصى خودمان چیزى مشاهده بشود که با آنچه مردم در باره‏ ى ما گمان مى‏ برند، منافات داشته باشد، به ایمان مردم ضربه خواهد خورد و در نتیجه پایه خواهد لرزید. این، آن وظیفه ‏ى اول است. لذا ما واقعاً موظفیم که بیش از همیشه، جهات الهى و شرعى و آن چیزهایى را که دستگاه روحانیت با آن‏ها شناخته شده است؛ مثل آزادمنشى، بى‏ اعتنایى به زخارف دنیا، بى ‏اعتنایى به مال و منال و اقتدار مادّى، ارتباط و اتصال به خدا، ورع و پرهیز از محارم، و توجه به علم که مردم روحانیت را به علم شناخته ‏اند رعایت کنیم. این‏ها آن وظایف نوع اول است، که وظایف شخصى ماست؛ بایستى به این‏ها بپردازیم و به آن اهمیت بدهیم.

وظیفه ‏ى نوع دوم این است که ما در حرکت این قطار جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى، باید دائم سهیم باشیم. نمى ‏شود عالم دینى خودش را کنار بکشد و بگوید به من ربطى ندارد. چطور ربطى ندارد؟! حکومت دین، حکومت اسلام، به ما ربطى ندارد؟! اگر در گوشه‏ یى از زوایاى عالم که از ما هزاران فرسنگ فاصله داشت، حکومتى بر اساس دین تشکیل مى‏شد، من و شما وظیفه داشتیم که به آن حکومت کمک کنیم.
اقامه‏ ى دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه‏ى ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط» . قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهى، هدف بزرگ ادیان است. اصلًا ائمه‏ ى ما (علیهم الصّلاة و السّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهى بودند؛ و الّا اگر امام‏ صادق‏ و امام باقر (صلوات الله علیهما) یک‏ گوشه مى‏ نشستند و چند نفر دور خودشان جمع مى‏کردند و فقط یک مسأله ‏ى شرعى مى‏گفتند، کسى به آن‏ها کارى نداشت. خود امام‏ صادق‏ در یک حدیث مى‏فرماید:
«هذا أبو حنیفة له اصحاب و هذا الحسن البصرى له اصحاب»
؛ ابو حنیفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آن‏ها کارى ندارند؟ چون مى‏دانند که آن حضرت داعیه‏ى امامت دارد؛ اما آن‏ها داعیه‏ى امامت نداشتند. ابو حنیفه داعیه‏ى امامت نداشت. این علماى معروف اهل سنت محدثان و فقهایشان داعیه‏ ى امامت نداشتند. این‏ها امام زمان را که هارون، منصور و عبد الملک بود، قبول داشتند.
این‏ها ادعاى امامت نداشتند؛ کسى که ادعاى امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق (علیه‏السّلام)، امام باقر (علیه‏السّلام)، امام موسى بن جعفر (علیه‏السّلام). آن‏ها این را مى‏فهمیدند؛ یعنى واضح بود. البته گاهى در مقابل خلفا تقیه مى ‏کردند، اما معلوم بود که داعیه‏ ى امامت داشتند. شیعیان آنان در همه جا تعبیر این معنا را مى‏ کردند.
وقتى‏که مى‏خواستند در مورد موسى بن جعفر (سلام‏الله‏علیه) سعایت کنند، تا هارون ایشان را به زندان ببرد، آن شخصى که پیش هارون آمد و سعایت کرد، گفت:
«خلیفتان فى الارض موسى بن جعفر بالمدینة یجبى له الخراج و انت بالعراق یجبى لک الخراج»
پرسید: آیا براى دو خلیفه خراج جمع مى‏شود؟ هارون گفت: براى چه کسى غیر از من؟ گفت: از خراسان و هرات و جاهاى مختلف، مردم خمس مالشان را پیش موسى بن جعفر مى‏برند.
پس درست توجه کنید، مسئله، مسأله‏ى داعیه‏ ى خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمه‏ى ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنى چه؟ آیا یعنى همین که مسئله بگویى، و دنیا را دیگرى اداره کند؟ آیا معناى امامت در نظر شیعه و در
نظر مسلمین، این است؟ هیچ مسلمانى این را قائل نیست؛ چطور من و شماى شیعه مى‏توانیم به این معنا قائل باشیم؟ امام صادق دنبال امامت بود یعنى ریاست دین و دنیا منتها شرایط جور نمى‏ آمد؛ اما ادعا که بود. براى خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند.

پس، این معناى حاکمیت دین است که پیامبران برایش مجاهدت کردند، و ائمه برایش کشته شدند. حالا حاکمیت دین، در بلد و در وطن خود ما نه آن سر دنیا به وجود آمده است؛ آیا مى‏شود یک نفر بگوید من دین‏دارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز این دین نداند؟ مگر چنین چیزى مى‏شود؟ هرکسى که ادعاى دین‏دارى کند و حاکمیتى را که بر مبناى دین است، از خود نداند و دفاع از آن را وظیفه‏ ى خود نشمارد، دروغ مى‏گوید. وقتى‏که مى‏گوییم دروغ مى‏گوید، یعنى اشتباه مى‏کند و خلاف واقع مى‏گوید؛ ولى نمى‏ فهمد. بعضیها ملتفت نیستند، تشخیصشان چیز دیگر است و منکرند که این برنامه ‏ها بر اساس دین است.
الآن این قوانین ما بر اساس چیست؟ بر اساس دین نیست؟ پس شوراى نگهبان چه‏ کاره است؟ قوانین قضائى، قوانین کشور و همه چیز بر اساس شرع مطهر است. یک حاکمیت این‏چنینى به وجود آمده، حالا من عبایم را جمع کنم و کنار بکشم و بگویم من کارى به این کارها ندارم؟! چطور کارى به این کارها ندارى؟ مثل آن مقدس‏ مآبهاى زمان امیر المؤمنین که وقتى على بن ابى طالب دارد با معاویه، با اهل شام، یا با اهل بصره مى‏ جنگد، خدمتش آمدند و گفتند:
«یا امیر المؤمنین انّا شککنا فى هذا القتال»
! فرمود: شک؟ چه شکى؟! گفتند: آن‏ها برادر مسلمانند؛ ما را بفرست تا برویم مرزدارى کنیم! فرمود: بروید، حاجتى به شما نداریم. واقعاً هم امیر المؤمنین به امثال این افراد حالا مى‏گویند ربیع بن خثیم؛ که من قطعاً نسبت نمى‏دهم احتیاجى نداشت. اصحاب عبد الله بن مسعود، با همین خیالات باطل از دور امیر المؤمنین پراکنده شدند. امروز من و شما آن‏ها را نمى‏پسندیم.
چرا شما عمار را «سلام‏الله‏ علیه» مى ‏گویید، ولى نسبت به یکى دیگر از صحابى رفیق عمار که او هم از مکّه بوده و در مکّه کتک خورده است، «سلام‏الله ‏علیه» نمى‏ گویید؟ چون عمار در وقت حساس اشتباه نکرد و فهمید؛ ولى او اشتباه کرد.
ببینید، خط عمار را خط مستقیم مى ‏گویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است. عمار یاسر را خود ماها هم درست نمى‏شناسیم. عمار یاسر، یک حجت قاطعه‏ى الهى است. من در زندگى امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) که نگاه کردم، دیدم هیچ‏کس مثل عمار یاسر نیست؛ یعنى از صحابه ‏ى رسول اللّه، هیچ‏کس نقش عمار یاسر را در طول این مدت نداشت. آنان زنده نماندند، ولى ایشان حیات بابرکتش ادامه پیدا کرد. هر وقت براى امیر المؤمنین یک مشکل ذهنى در مورد اصحاب پیش آمد یعنى در یک‏ گوشه شبهه
یى پیدا شد زبان این مرد، مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد. در اول خلافت حضرت همین‏طور، در قضایاى جمل و صفین هم همین‏طور، تا در صفین به شهادت رسید.

باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست. نمى‏شود گفت به من ربطى ندارد. امروز هر روحانى و هر عمامه‏ به‏ سر، به مقتضاى تلبس به این لباس، موظف است از حکومت اسلام و حاکمیت قرآن دفاع کند؛ هرکس هرطور مى‏تواند. یکى شمشیر به دست مى‏گیرد و به جبهه مى‏رود؛ یکى زبان گویایى دارد، به منبر مى‏رود؛ یکى پست قضاوتى یا غیر قضاوتى از عهده‏اش برمى‏آید، آن را انجام مى‏دهد؛ یکى این کارها را نمى‏تواند بکند، اما اهل مسجد و اهل محراب است اشکالى ندارد همه بدانند که این روحانى، خود را خادم این انقلاب مى‏داند. این، افتخار است. خدمت به این انقلاب، افتخار است.
ماها به خواب شب هم نمى‏دیدیم که موقعیتى پیش بیاید و ما بتوانیم این‏طور به اسلام خدمت بکنیم. امروز میدان باز، زمینه فراوان، و ملت به این خوبى است. شما به این لرستان خودتان نگاه کنید. این مردم شما واقعاً جواهرند. این مردم لُر حقیقتاً جواهرند؛ باصفا، درخشان، مخلص مثل آب زلال و عاشق دین. نباید همین که کسى اشتباهى مى‏کند، ما فوراً اخم کنیم که او نفهمید و اشتباه کرد. من و شما باید اشتباه را برطرف کنیم. خدمت به این مردم، خدمت به دین است. این، آن دو وظیفه‏اى است که بنده اعتقادم این است که من و شماى معمم آن را بر عهده داریم.
خداوند إن شاء اللّه توفیق انجام وظیفه و اهتدا به وظیفه به ما عنایت کند؛ ما را هرگز از این زى مقدس روحانى جدا نکند؛ ما را در راه خدمت به دین و خدمت به این رشته‏ى مقدس و افتخارآمیز، زنده بدارد و در همین راه هم بمیراند. امیدواریم که قلب مقدس ولىّ‏عصر (أرواحنا فداه و عجّل الله تعالى تعالى فرجه الشّریف) از ما به نحو کامل راضى باشد، و إن شاء اللّه بتوانیم آن‏چنان که شایسته ‏ى خدمات امام بزرگوارمان (رضوان اللّه علیه) است که انصافاً به روحانیت و به دین آبرو بخشید انجام وظیفه کنیم. حقیقتاً در بین علماى دین تا آنجایى که ما شناخته‏ ایم از عصر اول، از دوران بعد از غیبت صغرى تا امروز، ما هیچ‏کس را مثل امام، به این‏ برازندگى و به این برجستگى سراغ نداریم. همه‏ى آن‏هایى که بودند، انصافاً از ایشان کوچک‏تر بودند. البته از لحاظ علمى، مؤسسان و مجتهدان بزرگ هستند؛ اما در مجموع جهات، آن چیزى که یک شخصیت را به وجود مى ‏آورد، از شیخ مفید و سیّد مرتضى و محقق و علامه و دیگران و دیگران، تا برسد به میرزاى شیرازى و بقیه‏ى علما، انصافاً هیچ‏کدام با این بزرگوار قابل مقایسه نبودند. ایشان یک عالَم دیگرى بود؛ یک دریاى عمیق و یک اقیانوس ناشناخته بود. خداى متعال مى‏دانست که او چقدر عمیق و حاوى غرایب است. به‏ هرحال، إن شاء اللّه آن‏چنان که شایسته‏ ى آن بزرگوار است، بتوانیم ما هم به دنبال آن راه و آن خط عمل کنیم.
و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته‏
 (30/ 05/ 1370) سخنرانى در جمع علما و روحانیون استان لرستان‏ با کمی تلخیص


  • ابراهیم سامانی

سخنان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی